در همین نزدیکی‌ها

10.22081/poopak.2018.65568

در همین نزدیکی‌ها


به کوشش: فاطمه بختیاری

*****

دلم سوخت

دلش می‌خواست تبلت مامانش یک روز بشکند و یا گم شود. دوستم می‌گفت: تبلت مامانش باعث شده بیش‌تر روزها شام و ناهارشان بسوزد؛ حتی به من می‌گفت وقتی مامانم با تبلتش در گروه‌های فامیلی حرف می‌زند، دیگر صدای مرا نمی‌شنود! و بدتر از همه مامانش را چاق کرده؛ چون از صبح تا شب پای تبلت نشسته است و حرکت نمی‌کند. خیلی دلم برای دوستم سوخت. حالا بیش‌تر مواظبم تبلت مامانِ من با تبلت‌های دیگر عوض نشود. برای همین رویش یک برچسبِ قلب و یک برچسب گل زدم!

مریم هاشم‌پور

****

برای حفظ سلامت

ما که بچه بودیم هنوز موبایل و کامپیوتر و تبلت نبود. بازی‌های گروهی، مثل لی‌لی، وسطی، گرگم به هوا و... بود. بیش‌تر کتاب می‌خواندیم، کاردستی درست می‌کردیم،  قصه می‌گفتیم و می‌شنیدیم و بیش‌تر نقاشی می‌کشیدیم. از بچگی به اطرافیان کمک می‌کردیم و از آن‌ها مهارت‌های مختلف و آداب زندگی را یاد می‌گرفتیم. با آمدن کامپیوتر، موبایل، اینترنت و تبلت، بازی‌ها و سرگرمی‌های جدیدی هم از راه رسیدند؛ البته استفاده‌ی درست و محدود از آن‌ها می‌تواند اوقات مفرح و آموزنده‌ای را برای بچه‌ها ایجاد کند. بچه‌ها باید سعی کنند با زمان‌بندی درست، ساعت محدودی را به استفاده از آن‌ها اختصاص بدهند و آن‌ها را جایگزین کتاب خواندن، ورزش، فعالیت‌های گروهی و دوستی نکنند.

همین‌طور که غذا خوردن برای حفظ سلامت بدن لازم است، پرخوری می‌تواند به ما آسیب برساند.

فریبا بندی

****

... نامهایبهپسرم

پسرم، خیال نکن وقتی نیمه شب‌ها سرت را از لای درِ اتاقت بیرون می‌آوری تا مطمئن شوی که همه خواب هستند، آن‌وقت با خیال راحت بروی پشت کامپیوترت بنشینی، من اصلاً باخبر نمی‌شوم. اگر می‌گویم کم‌تر بازی‌های رایانه‌ای انجام بده، فقط به‌ خاطر خودت است. اصلاً دوست ندارم چشم‌هایت ضعیف شوند، کمرت قوز در بیاورد، گردن‌درد بگیری و یا از انجام تکالیف مدرسه‌ات جا بمانی.

مطمئن هستم فوتبال بازی کردن با دوستانت هم می‌تواند تا این اندازه هیجان‌انگیز باشد. زمانی که به سن تو بودم از انجام بازی‌هایی مثل زوو، گل‌کوچیک، فوتبال‌دستی، فکربکر، شطرنج و دوچرخه‌سواری با دوستانم بی‌نهایت لذت می‌بردم. نمی‌دانم چرا تا این اندازه دوست دارم تو را مشغول انجام این بازی‌ها ببینم.

مهدیس حسینی کارشناس روان‌شناسی‌بالینی

*****

با خودم می‌گویم...

معلم خوب‌مان امشب به جای مشق، یک جدول رمزدار به ما داده است. وقتی مشغول حل کردنش هستم به سؤالی برمی‌خورم که پاسخش را نمی‌دانم. پیش بابایم که با گوشی‌اش مشغول است می‌روم و معنی‌اش را می‌پرسم.

با تعجب نگاهی به جدول می‌اندازد و محو تماشایش می‌شود...

با خودم می‌گویم: «شاید یاد گذشته‌ها افتاده است. زمانی که به جایور رفتن باگوشی، وسط اتاق می‌نشست و با پرسش از ما، جدول‌های روزنامه را حل می‌کرد.»

بیژن شهرامی

*****

حتی مجازی!

عجب دنیای غریبی است. با لمس یک انگشت روی یک صفحه، دنیایی از کلمه‌ها، نور، تصویر و صدا به روی تو گشوده می‌شود و با لمس همان یک انگشت دنیای کودکی‌ها و معصومیت‌ها، خنده‌های باهم، گپ‌های رو در رو و دورهمی‌های صمیمی و چهره‌به‌چهره و... از تو گرفته می‌شود و تو تبدیل می‌شوی به یک گردن خمیده و سری فرو رفته در صفحه‌ی یک شئ عجیب.

سعی کن همیشه دنیای پاک و صمیمی خودت را هیچ فضایی از تو نگیرد؛ حتی مجازی.

مهدی بنکدار

*****

آسیب‌های جدید!

بابایم می‌گوید آن قدیم‌ها که ما بچه بودیم و مدرسه می‌رفتیم، سرمان دائم به کتاب و درس و مشق‌های جورواجور گرم بود. بعد از آن وقتی که به خانه می‌آمدیم، بعد از خوردن ناهار و استراحت، مشق‌های‌مان را می‌نوشتیم و می‌دویدیم داخل کوچه. آن‌قدر بازی می‌کردیم تا هوا تاریک می‌شد. آن‌وقت خسته و کوفته با سر و صورتی عرق کرده به خانه برمی‌گشتیم.

مامانم می‌پَرد وسط حرف بابا که: «خب بچه‌های ما الآن چه‌کار کنند؟ توی این آپارتمان‌های نُقلی که دیگر نمی‌شود آن شور و هیجان بچگی‌های ما را پیدا کرد.» من که با گوشی مامانم بازی می‌کنم، دکمه‌ی توقف بازی را می‌زنم، سرم را بلند می‌کنم و می‌گویم: «ما بچه‌ها دوست داریم با گوشی و کامپیوتر بازی کنیم. بالأخره باید تفریحی داشته باشیم و سرمان این‌طوری گرم شود. همیشه که نمی‌توانیم درس بخوانیم.»

خواهرم ادامه می‌دهد: «تازه کلی بازی دخترانه‌ی زیبا هم توی اینترنت وجود دارد. منم دوست دارم آن‌ها را نصب و بازی کنم.» خواهرم با یک چشم‌غره منتظر است تا گوشی مامان را به او بدهم تا او هم بازی کند.

بابا از من می‌خواهد گوشی مامان را به او بدهم. بعد ادامه می‌دهد: «این وسیله‌ی نیم وجبی درست است که الآن خیلی از کارهای ما را راه می‌اندازد؛ اما باید حواس‌مان را جمع کنیم که هر چیزی اندازه‌اش خوب است. ما وقتی اندازه‌ی شما بودیم، همیشه در کارهای خانه به پدربزرگ و مادربزرگ شما کمک می‌کردیم. زمستان‌ها که فرا می‌رسید، به پشت‌بام می‌رفتیم و برف‌ها را پارو می‌کردیم. چه‌قدر شوق داشتیم که برویم و در صف نان سنگک بایستیم و چند عدد نان کنجددار بخریم.»

بابا بلند می‌شود و مثل معلم‌ها وسط اتاق می‌ایستد و می‌گوید: «درست است که بازی‌های کامپیوتری و موبایلی جذاب هستند، ولی این بازی‌ها آسیب‌هایی دارند که فرق دارد. اگر ما توی کوچه‌ها و در فوتبال زخمی می‌شدیم، بعد از مدتی با استراحت و بستن جای زخم خوب می‌شدیم؛ اما این بازی‌های جدید آسیب‌هایی دارند که گاهی خیلی دیر خوب می‌شوند.»

من می‌گویم: «مثلاً یک بازی توی گوشی چه آسیبی دارد؟» بابا جواب می‌دهد: «عزیزم، استفاده‌ی زیاد از گوشی می‌تواند باعث چشم‌درد، سردرد و گردن‌درد شما شود. علاوه بر این‌ها می‌تواند به هوش و تمرکز شما برای خواندن درس‌های‌تان آسیب وارد کند و شما بچه‌های خوب را تبدیل به انسان‌های تنبلی کند که همیشه تنها یک‌جا نشسته‌اند، عادت زیادی به گوشی پیدا کردند و از جمع صمیمی خانواده دور شده‌اند.» من توی فکر می‌روم. حرف‌های بابا حرف‌های خوب و مهمی است.

عباسعلی متولیان

*****

برویم یا نرویم؟

به نظر من اینترنت یا همان فضای مجازی شبیه دریاست. در این دریا هم چیزهای زیبا و خوب پیدا می‌شود و هم چیزهای بد و خطرناک. وقتی قرار است از اینترنت استفاده کنیم، پدر و مادر و بزرگ‌ترها می‌توانند به خوبی ما را راهنمایی کنند. همان‌طور که وقت خریدن یک بازی رایانه‌ای می‌توانند به ما کمک کنند. چون ما را دوست دارند، ما را راهنمایی می‌کنند. چون آن‌ها ما را بیش‌تر از هر کسی دوست دارند. اگر از بزرگ‌ترها کمک نگیریم، شاید سراغ بازی‌هایی برویم که اگرچه از آن‌ها لذت می‌بریم؛ اما نه تنها به ما چیزی یاد نمی‌دهند بلکه تأثیرات بدی نیز بر روی ما می‌گذارند. مثلاً باعث می‌شوند که کمی خشن بشویم یا شب کابوس ببینیم و چیزهای بد دیگری.

عباسعلی سپاهی‌یونسی‌

CAPTCHA Image