فرمانده عباس

10.22081/poopak.2018.65972

فرمانده عباس


عباس عرفانی‌مهر

عراقی‌ها با تانک‌ها و تفنگ‌های‌شان شلیک می‌کردند. آن‌ها نقشه داشتند تا چندتا از شهرهای ما را بگیرند، مثل خرمشهر. یک عالمه تانک جدید آورده بودند. رزمنده‌ها پشت خاکریز مواظب آن‌ها بودند تا جلو نیایند. عراقی‌ها خیلی زیاد بودند؛ اما رزمنده‌ها کم بودند. فرمانده عباس با دوربین نگاه کرد. ناگهان تانک‌های دشمن حمله کردند. هی شلیک کردند. بمب، بمب... فرمانده عباس به آرپی‌جی‌زن‌ها(1) گفت: «بچه‌ها یاحسین بگویید و به تانک‌ها شلیک کنید.»

آرپی‌جی‌زن‌ها شلیک کردند؛ اما وقتی تیر آن‌ها به تانک‌ها می‌خورد، تانک‌ها منفجر نمی‌شدند. احمد پرسید: «پس چرا منفجر نمی‌شوند؟» محمد گفت: «تانک جدید هستند. خیلی محکم‌اند.» رضا گفت: «اسم این تانک‌ها تی 72 است. فولادی هستند.» فرمانده عباس گفت: «اصلاً نترسید. ما خدا را داریم.» بعد فکر کرد و ناگهان گفت: «فهمیدم، از بغل به آن‌ها شلیک کنید. مستقیم شلیک نکنید.» همه گفتند: «چشم فرمانده!» آر‌پی‌جی‌زن‌ها دویدند و از این‌ور و آ‌‌‌‌ن‌ور، دوباره شلیک کردند. چند تانک عراقی منفجر شدند. بقیه‌ی تانک‌ها ترسیدند و ایستادند. فرمانده عباس فریاد زد: «بچه‌ها همه الله‌اکبر بگویید و حمله کنید.» بچه‌ها ‌الله‌اکبر گفتند و دنبال دشمن دویدند. دشمن بیش‌تر ترسید و فوری فرار کرد. ناگهان یک گلوله ترکید. فرمانده عباس روی زمین افتاد. او زخمی و بیهوش شده بود. از بدنش خون می‌چکید. رزمنده‌ها فکر کردند فرمانده شهید شده است. امدادگرها با ناراحتی فرمانده را به پشت جبهه بردند. یک نفر به صورت فرمانده عباس نگاه کرد. و فریاد زد: «فرمانده عباس زنده است.» همه خوش‌حال شدند. آمبولانس فوری فرمانده را به بیمارستان برد. فرمانده کم‌کم به هوش آمد؛ اما خیلی درد داشت. وقتی به هوش آمد با لباس بیمارستان دوباره به جبهه رفت؛ چون خیلی نگران رزمنده‌ها بود. او خیلی خیلی مهربان بود.

شهید عباس شعف، در سال 1338 در تهران به دنیا آمد. او در جبهه فرمانده‌ی گردان میثم بود و وقتی می‌خواست خرمشهر را با کمک رزمنده‌ها آزاد کند در سال 1361 شهید شد.

* سوم خرداد، روز آزادسازی شهر خرمشهر از دست بعثی‌های عراقی در سال 1361 مبارک باد!

1. آرپی‌جی یک نوع اسلحه است که برای از بین بردن تانک و ماشین‌های دشمن از آن 

CAPTCHA Image