بهار
لیلا خیامی
شبیه اسکلت بود
درخت خانهی ما
دوباره بود غمگین
دوباره بود تنها
***
بهار آمد از راه
دلش برای او سوخت
هزار تا جوانه
به شاخههای او دوخت
***
درخت خانه خندید
شکوفه داد و گل شد
لباس تازه پوشید
قشنگ شد، تُپُل شد
=====
مثل کبوتر
مرضیه تاجری
شاد مثل کفتری
بال زد در آسمان
شد رفیق تازهاش
یک نسیم مهربان
با لباس رنگیاش
زرد و صورتی، سفید
عاشقانه و رها
با پرندهها پرید
میکنم به او سلام
دست میدهم تکان
بادبادکم کجاست؟
زیر سقف آسمان
ارسال نظر در مورد این مقاله