قصه های گوش دراز (ص 55)

قصه های گوش دراز (ص 55)


قصه‌های گوش‌دراز

سالن ورزشی

1. گوش‌دراز و سالن ورزشی

2. گوش‌دراز یک کار توی سالن ورزشی آقامعلم پیدا کرد.

3. گوش کن گوش‌دراز! برای این‌که قوی بشی باید خوب عَرَق کنی.

4. فهمیدم... هرچی بیش‌تر عرق کنم نتیجش بهتر می‌شه.

5. روز بعد میمون و خرسی و الاغ برای تمرین به سالن اومده بودند، ولی همه گرم‌شان بود. خنک‌کننده‌های هوا کار نمی‌کرد. همه از گرما عصبانی شده بودند.

6. ما پول نمی‌دیم که این‌جا از گرما بسوزیم.

7. آقافیله رفت دستگاه تنظیم هوا را چک کند، فهمید یک نفر همه‌ی کلیدهای دستگاه را خاموش کرده است.

8. کی این ‌کار رو کرده؟

9. آقای مربی! من خاموش کردم. شما دیروز گفتی هرچی بیش‌تر عرق کنیم بهتره!

10. تو همه‌ی کلیدای برق دستگاه رو قطع کردی؟

11. بله آقا؛ چون باد خنک می‌زدند.

12. مشتری‌ها گفتند: ما دیگر به این سالن ورزشی نمی‌آییم!

13. برو بیرون! تو کار منو خراب کردی.

14. باشه آقا، ولی من منظور بدی نداشتم!

CAPTCHA Image