پنکه
شاهین رهنما
یک پنکهی کُهنه
تویِ اُتاقِ ماست
هر شب سرِ پنکه
بینِ همه دعواست
مادر نمیخواهد
آن پنکه را اصلاً
گفته به من هرگز
آن را نکن روشن
اما پدر وقتی
شب میرسد از کار
با پنکه مادر را
هی میدهد آزار
آن پنکه میخواند
غُرغُر قیقی غُرغُر
یعنی مرا لطفاً
فردا ببر دکتر!
=============
هندوانه
لیلا خیامی
در دلِ گندهات هست
دانههای سیاهی
مثل پیژامهی من
خوشگلی، راه راهی
□
فرقی اصلاً ندارد
کال باشی و شیرین
دوسِت دارم تو را من
گرد قِلدار سنگین
□
آب داری حسابی
مثل یک رودخانه
خوردنت کیف دارد
جالبی هندوانه
ارسال نظر در مورد این مقاله