خنده منده (ص 14و15)

خنده منده (ص 14و15)


خنده منده

لیلا چیذری

یک‌ها

به یک نفر یک انگشت نشان می‌دهند و می‌گویند این چند تاست؟ می‌گه یکی. بعد دَه‌تا انگشت نشان می‌دهند و می‌گویند حالا این چندتاست؟ می‌گه واااای، چه‌قدر یک!

گدای پرخور

گدا: «آقا 5000 تومان به من بده برم ناهار بخورم.»

مرد: «پول نمی‌دم، بیا خودم غذا بهت می‌دم نوش‌جان کن.»

گدا: «نمی‌خوام بابا، امروز واسه 5000 تومان شش بار تا حالا ناهار خوردم.»

مشکل زبان

یه نفر از ژاپن برمی‌گرده بهش می‌گن اون‌جا مشکل زبان نداشتی؟ می‌گه من نه، ولی ژاپنی‌ها خیلی زیاد!

دوقلوهای چین

اولی: «می‌دونی چینی‌ها به دوقلوهاشون چی ‌می‌گن؟» دومی: «نه، چی می‌گن؟»

اولی: «می‌گن: این چون اون، اون چون این.»

خط و نشان

یکی داشت یه نفر رو می‌زد و بلند می‌گفت: «کمک، کمک...!»

گفتند: «تو که داری اینو می‌زنی، پس چرا کمک می‌خوای؟»

گفت: «آخه این می‌گه اگه بلند شم لهت می‌کنم...!»

پُر کردن نمکدان

اولی: «چرا آن‌قدر پر کردن نمکدان‌ها طول کشید؟»

دومی: «آخه سوراخ‌های سرش خیلی تنگ بود...»

پول حلال

مردی 500 تومنی‌اش می‌افته توی جوی آب. بعد یه 1000 تومنی پیدا می‌کنه، برمی‌داره و 500 تومن بقیه‌ش رو می‌اندازه توی آب!

برق نامرد

یه نفر رو برق سه‌فاز می‌گیره پرتاب می‌شه روی زمین. بلند می‌شه رو به تیر چراغ برق می‌گه: «اگه مردی یه فاز یه فاز بیا جلو...»

تقصیر نشانی است...

پلیس خودرویی را که همه‌ی چراغ قرمزها را رد می‌کرد متوقف کرد. از راننده پرسید: «چرا چراغ‌ها را رد می‌کنی؟»

راننده گفت: «آخه توی این نشانی نوشته چراغ اول و دوم و سوم رو که رد کردی، بپیچ سمت راست!»

CAPTCHA Image