سیدمحمد مهاجرانی
خالهسحر کنار کاظم آمد. کاظم حسابی مشغول تمرین ریاضی بود.
- سلام آقای دانشمند! چه کار میکنی؟
- سلام خاله! در کنار دوست صمیمیام هستم.
- در کنار دوست؟
با تعجب به دور و بر نگاهی انداخت: «کدام دوست؟ کجاست؟»
کاظم لبخند زد: «اگر پیدایش کردی جایزه داری.»
خاله زیر میز را نگاه کرد: «این جا که کسی نیست!»
کمد را باز کرد: «این جا هم نیست.» پرده را کنار زد: «اینجا هم خبری نیست.»
کنار کاظم آمد و آرام گوش او را پیچ داد: «ای ناقلا، خاله را دست میاندازی؟»
کاظم الکی فریاد زد: «آی گوشم! آی گوشم!» و بعد به کتاب ریاضیاش اشاره کرد و گفت:
- خالهجان! به جای این که گوشم را پیچ بدهی، به این کتاب نگاه کن. دوست من همین است.
پیامبر خدا میفرماید: «دانش، دوست صمیمی مؤمن است.»(1)
1. علم و حکمت در کتاب و سنت، حدیث 170.
ارسال نظر در مورد این مقاله