خنده منده (ص 14)

10.22081/poopak.2017.63518

لیلا چیذری

شاگرد تنبلِ زرنگ

روزی معلمی به شاگردش گفت: «از روی این درس فارسی دَه بار بنویس.»

روز بعد شاگرد شش بار از روی درس نوشت. معلم به او گفت: «پس چرا شش بار نوشتی؟» شاگرد گفت: «فکر کنم ریاضی‌ام هم ضعیف شده!»

بچه‌ی گم‌شده

روزی بچه‌ای که گم شده بود، نزد پلیس رفت و گفت: «ببخشید، شما خانمی را ندیدید که من پیشش نباشم؟»

فرق فیل و کک

معلم: «بگو ببینم، فرق بین فیل و کک چیست؟»

شاگرد: «یک فیل ممکن است در بدنش کک داشته باشد؛ ولی یک کک هرگز در بدنش فیل ندارد!»

معلم استعدادهای درخشان

اولی: «چرا اون آقامعلم عینک دودی می‌زنه؟»

دومی: «خب معلومه، ایشون معلمِ مدرسه‌ی استعدادهای درخشانه!»

آهن و اسفناج

مادر: «سعیدجان! بیا از این اسفناج بخور که سرشار از آهنه.»

سعید: «مادرجان! آخه الآن آب خوردم، می‌ترسم آهنه زنگ بزنه!»

خیابان و شاعرها

مسافر: «آقای راننده! اگه تونستی اسم چندتا از شاعرهای مشهور ایران رو بگی!»

راننده: «حافظ، سعدی، فردوسی، عطار، خاقانی...»

مسافر حرف راننده را قطع کرد و گفت: «خیلی ممنون! می‌خواستم سر خیابان خاقانی پیاده بشم، اسمش را یادم رفته بود!»

پیاده‌روی مستمر

حمید چربی خون داشت. دکتر بهش می‌گه: «باید روزی حداقل شش کیلومتر پیاده بری!»

سه ماه بعد حمید زنگ می‌زنه به دکتر می‌گه: «دکترجان! الآن لب مرز رسیدم؛ باز هم بِرَم یا کافیه؟»

رایانه‌ی مشترک

معلم: «چرا انشایی که راجع به رایانه نوشتی، مثل انشای برادرته؟»

شاگرد: «آخه ما یه رایانه بیش‌تر توی خونه‌مون نداریم!»

آخرین دندان

معلم: «آخرین دندانی که داخل دهان درمیاد چه نام دارد؟»

شاگرد: «دندان مصنوعی!»

ترکیبات هوا

معلم: «بگو ببینم در هوا غیر از اکسیژن، دیگه چه چیز‌هایی هست؟»

شاگرد: «آقا اجازه! کلاغ، زنبور، پشه و...»

CAPTCHA Image