لیلا چیذری
شاگرد تنبلِ زرنگ
روزی معلمی به شاگردش گفت: «از روی این درس فارسی دَه بار بنویس.»
روز بعد شاگرد شش بار از روی درس نوشت. معلم به او گفت: «پس چرا شش بار نوشتی؟» شاگرد گفت: «فکر کنم ریاضیام هم ضعیف شده!»
بچهی گمشده
روزی بچهای که گم شده بود، نزد پلیس رفت و گفت: «ببخشید، شما خانمی را ندیدید که من پیشش نباشم؟»
فرق فیل و کک
معلم: «بگو ببینم، فرق بین فیل و کک چیست؟»
شاگرد: «یک فیل ممکن است در بدنش کک داشته باشد؛ ولی یک کک هرگز در بدنش فیل ندارد!»
معلم استعدادهای درخشان
اولی: «چرا اون آقامعلم عینک دودی میزنه؟»
دومی: «خب معلومه، ایشون معلمِ مدرسهی استعدادهای درخشانه!»
آهن و اسفناج
مادر: «سعیدجان! بیا از این اسفناج بخور که سرشار از آهنه.»
سعید: «مادرجان! آخه الآن آب خوردم، میترسم آهنه زنگ بزنه!»
خیابان و شاعرها
مسافر: «آقای راننده! اگه تونستی اسم چندتا از شاعرهای مشهور ایران رو بگی!»
راننده: «حافظ، سعدی، فردوسی، عطار، خاقانی...»
مسافر حرف راننده را قطع کرد و گفت: «خیلی ممنون! میخواستم سر خیابان خاقانی پیاده بشم، اسمش را یادم رفته بود!»
پیادهروی مستمر
حمید چربی خون داشت. دکتر بهش میگه: «باید روزی حداقل شش کیلومتر پیاده بری!»
سه ماه بعد حمید زنگ میزنه به دکتر میگه: «دکترجان! الآن لب مرز رسیدم؛ باز هم بِرَم یا کافیه؟»
رایانهی مشترک
معلم: «چرا انشایی که راجع به رایانه نوشتی، مثل انشای برادرته؟»
شاگرد: «آخه ما یه رایانه بیشتر توی خونهمون نداریم!»
آخرین دندان
معلم: «آخرین دندانی که داخل دهان درمیاد چه نام دارد؟»
شاگرد: «دندان مصنوعی!»
ترکیبات هوا
معلم: «بگو ببینم در هوا غیر از اکسیژن، دیگه چه چیزهایی هست؟»
شاگرد: «آقا اجازه! کلاغ، زنبور، پشه و...»
ارسال نظر در مورد این مقاله