صندوقچهها
سیدمحمد مهاجرانی
دَه روز تا شروع مدرسهها مانده بود. علی به من گفت: «صندوقچههایت را خریدهای؟»
گفتم: «صندوقچهی چی؟»
- صندوقچهی گنج!
- دلت خوش است ها! از بس توی کارتونها صندوقچهی گنج دیدهای، از این حرفها میزنی!
علی خیلی آرام و خونسرد گفت: «من امروز چند صندوقچه خریدم. صندوقچهی «هدیههای آسمان»، صندوقچهی «علوم»، «ریاضی» و...»
گفتم: «خواهش میکنم زودتر بگو منظورت چیه؟ من که حسابی گیج شدهام.»
امین لبخند زد و گفت: «امام کاظمm میفرماید: «علم و دانش گنج است.» پس هر کتاب یک صندوقچهی گنج است!»
وقتی منظورش را فهمیدم، با شوخی گفتم: «آره بابا، من هم صندوقچههایم را خریدهام. فقط مراقب باش که طرفشان نروی؛ وگرنه پلیس را خبر میکنم!»
ارسال نظر در مورد این مقاله