قهر و جدایی
محمود پوروهاب
دمپاییام، من
یک لنگه؛ تنها
آن لنگهی من
رفته از اینجا
حتماً شده باز
یک گوشه پنهان
از قهر با او
هستم پشیمان
ای کاش هرگز
دعوا نمیشد
قهر و جدایی
پیدا نمیشد!
------------------
22 بهمن
طیبه شامانی
امروز توی دبستان
جشن قشنگی به پا بود
توی هوا برف شادی
بینندهی جشن ما بود
خانممعلم به دیوار
یک ریسهی پرچمی زد
از رادیو پخش میشد
«بوی گل و سوسن آمد»
گفتیم با هم سرِ صف
با شور و شوق و دلی شاد
باشی همیشه سرافراز
ایران سرسبزِ آزاد!
ارسال نظر در مورد این مقاله