10.22081/poopak.2017.63988

دانه /باران توت ‌شیرین

دانه

میترا یگانه

وقتی که دانه

زیر پتو بود

در خواب می‌دید

گل می‌دهد زود

 

خورشید تابید

بر دشت و صحرا

گرمای خود را

پاشید هر جا

 

جای پتوی

خاکی صحرا

یک فرش پرگل

پهن است حالا

****

باران توت ‌شیرین

عباسعلی سپاهی‌یونسی

زیر درخت توتی

تنها نشسته بودم

از بس دویده بودم

بسیار خسته بودم

 

گفتم به توت با اخم

ای توت سبز و زیبا

اصلاً به من نگفتی

آقاپسر بفرما!

 

خندید توت زیبا

مانند مادر من

باران توت شیرین

بارید بر سر من

CAPTCHA Image