اورژانس
سعیده موسویزاده
یک هندوانه مانده
در گوشهی خیابان
طفلی دلش شکسته
در آفتاب سوزان
از پشت وانتی گیج
سُر خورد و با سَر افتاد
اول به آنور افتاد
بعداً به اینور افتاد
یک جوی صورتیرنگ
یک مشت آب و دانه
کو آمبولانس، پس کو؟
اورژانس هندوانه
******
خالخالی
مرضیه تاجری
لای سبزیهای مامان
میرود با بیخیالی
بالهای خوشگل او
قرمز است و خالخالی
***
ناگهان از لای سبزی
میپرد یکهو کنارم
میبرم او را من آرام
توی گلدان میگذارم
***
من به او میگویم اینجاست
خانهی تو کفشدوزک
خانهات خیلی قشنگ است
توی این گلدان کوچک
ارسال نظر در مورد این مقاله