انگار نه انگار

10.22081/poopak.2017.64946

انگار نه انگار


غلامرضا حیدری‌ابهری

سحر، دو هفته است که به یک کلاس روخوانی قرآن می‌رود. این کلاس، در کتاب‌خانه‌ی مسجد تشکیل می‌شود. معلّم این کلاس، خانم‌جوادی است. او یک دانشجو است. خانم‌جوادی، امروز از تک‌تک شاگردانش امتحان گرفت. امتحان به این شکل بود که هر کس باید یک صفحه قرآن می‌خواند. سحر نیز در این امتحان شرکت کرد و خوب هم امتحان داد. او فقط دو - سه کلمه را اشتباه خواند. بعد از امتحان از خانم‌جوادی پرسید: «خانم، ببخشید! ما که گاهی قرآن را غلط می‌خوانیم، کارمان گناه نیست؟» خانم‌جوادی گفت: «شما که عمداً غلط نمی‌خوانید. خیالت راحت باشد. کار شما گناه نیست.»

حرف خانم‌جوادی درست است. اگر کسی قرآن را اشتباه بخواند، گناهی به پایش نوشته نمی‌شود. تازه ما فرشته‌ها، آن اشتباه را برایش درست می‌کنیم. یعنی انگار نه انگار که غلط خوانده است. بعد هم ثواب درست خواندن قرآن را برایش می‌نویسیم.(1)

1. این داستان با استفاده از یک حدیث از پیامبرگرامی اسلامj نوشته شده است.

CAPTCHA Image