10.22081/poopak.2017.64955

خنده منده

لیلا چیذری

 

بستنی زیر آب

اولی: «به نظرت غواص‌ها می‌توانند زیر آب بستنی قیفی بخورند؟»

دومی: «معلومه که نه، چون کیف پول‌شون همراه‌شون نیست!»

تخم‌مرغ

حمید: «بابای من وقتی بازو می‌گیرد، بازویش به اندازه‌ی دوتا تخم‌مرغ درشت باد می‌کند.»

وحید: «بابای من هم همین‌طور، ولی به اندازه‌ی دوتا تخم‌مرغ نیمرو!»

چپ‌دست

سحر: «خانم اجازه، دست راست مادرم شکسته.»

معلم: «عجب! پس باید بیش‌تر از قبل در خانه کمکش کنی.»

سحر: «نیازی نیست خانم، چون قبلاً هم مشق‌های من را با دست چپ می‌نوشت!»

ماهی‌گیر ماهر

از مردی که کنار رودخانه مشغول ماهی‌گیری بود، پرسیدند: «امروز چندتا ماهی گرفتی؟»

پاسخ داد: «اگر یکی دیگه بگیرم، با اون نُه‌تای دیگه که بعدش می‌گیرم می‌شه ده‌تا!»

تصادف

راننده‌ای در مسیر با عابری تصادف کرد و پای عابر آسیب دید.

عابر گفت: «باید صد هزار تومان خسارت بدهی.»

راننده گفت: «مگر من میلیونرم که این همه خسارت بدهم؟»

عابر: «مگر من هزارپا هستم که از یک پایم بگذرم؟»

راننده...

آمبولانس به سرعت داخل حیاط بیمارستان پیچید و پنج نفر بیمار زخمی را از ماشین پیاده کرد.

پرستار گفت: «ولی به ما گفتند یک نفر زخمی است.»

راننده گفت: «بله، ولی بقیه را در مسیر زیر گرفتم و آوردم!»

زبان خارجه

کره اسب از کلاس درس برگشت. اسب مادر گفت: «امروز چه چیزی یاد گرفتی؟»

- کلاس زبان خارجی داشتیم.

- خب، چی یاد گرفتی؟

- میو، میو، میو...

شغل پدر

اولی: «پدر تو چه‌کاره است؟»

دومی: «دستش توی گچه!»

اولی: «عجب! یعنی دستش شکسته و نمی‌تونه کار کنه؟»

دومی: «نخیر، یعنی گچ‌کاره!»

CAPTCHA Image