سیداحمد میرزاده
برفها، آهسته
از هوا میبارند
آسمان، خاموش است
ابرها میبارند
***
توی آغُل، الآن
گوسفندان خواباند
پشتِ آن کوهِ بزرگ
گرگها بیتاباند
***
مینشینم آرام
بر لبِ پنجرهمان
همهجا پُر برف است
همهجا یخبندان
***
مثل یک قوی سفید
برفِ صحرا زیباست
توی آن جنگلِ دور
بچهآهو تنهاست
***
بچهآهوی قشنگ
تو چرا تنهایی؟
آه! آنجا سرد است
پیش من میآیی؟
ارسال نظر در مورد این مقاله