اکرم الفخانی
زیر چتر مهربانی
معنای جشنِ تکلیف را بدانید (اگر مأموریتی را که خدا به شما داده، انجام بدهید در زندگی خوشبخت خواهید شد.)
در آینه به خودم نگاه میکنم. گلهای سفید و ریز چادرم لبخند میزنند. من هم لبخند میزنم. فکر کنم گل نرگس باشد. نه، شبیه گل یاس هست. نه، نمیدانم شبیه کدام گل است؟ هر گلی که هست، قشنگ است؛ مثل خودم که امروز به جشن تکلیف میروم.
وقتی میگویم «تکلیف» یاد مشق نوشتن میافتم. مشق ریاضی که شیرین است، یا مشق املا که برایم کمی سخت است.
چادر را سرم میکنم. مثل عزیز، خوشگل و بامزه میشوم. با مامان به مدرسه میرویم. نمازخانه شلوغ است. میدَوَم صف سوم مینشینم. وای، همهی دوستانم شبیه فرشته شدهاند منم مثل فرشتههایی بودم که بال سمت راستم زخمی شده بود. آقای روحانی که عبایش مثل ما سفید و تمیز است، میگوید: «مأمورهای جدید خدا، جشنتان مبارک!»
از امروز خدا با شما کلی حرف دارد. امروز، روز مهمی است. امروز دارید جشنی میگیرید که خدا به شما مأموریت میدهد؛ مثل مشقهایی که خانممعلم به شما میدهد تا درسهایتان را خوبِ خوب بفهمید تا یاد بگیرید مسئلهی ریاضی را چگونه حل کنید؟ یاد بگیرید کلمهها را چگونه درست بنویسید و با آنها داستانهای قشنگ بسازید. خدا هم امروز برای شما مشقهایی دارد که با آنها بتوانید مسئلههای زندگیتان را حل کنید و به حال و هوای خوبی برسید. از امروز دوست دارد شما هر روز در نمازهایتان با او حرف بزنید. دلش میخواهد حرفهای شما را هم بشنود. از امروز شما قد کشیدهاید و بزرگ شدهاید؛ پس کارهایی که باید انجام بدهید هم کمی بزرگ شده است؛ مثل توجه و کمک به دوستانتان، خانوادهیتان، روزه گرفتن و کلی کارهای خوب دیگر.»
از اینکه حس بزرگ شدن دارم در دلم ذوق میکنم. من مشقهای خدا را دوست دارم. من فرشتهای هستم که میخواهد مشقهای خدا را بنویسد.
ارسال نظر در مورد این مقاله