(تعطیلات تابستان)
سیدناصر هاشمی
بچههای آقای خوشخیال از پدرشان پرسیدند: «پدر، برای تعطیلات تابستان، چه سرگرمیهایی خوب است؟»
آقای خوشخیال گفت: «استخر، آموزش فوتبال، ایرانگردی، خواندن کتاب، رفتن به تئاتر و سینما و...»
بچهها گفتند: «بابا، پس پول بده، این چیزهایی را که گفتی برویم.»
آقای خوشخیال گفت: «شوخی کردم بچهها. بروید توی کوچه فوتبال بازی کنید.»
***
آقای خوشخیال به دختر کوچکش گفت: «دوست داری تعطیلات برویم کشور چین را بگردیم؟»
دختر گفت: «نه بابا، آنجا خوب نیست. برویم خارج را بگردیم.»
***
از آقای خوشخیال پرسیدند: «در تعطیلات تابستان شما و بچههایتان چه کار میکنید؟»
جواب داد: «هیچی، عرق میکنیم. توی این گرما نباید انتظار دیگهای از آدم داشته باشید.»
***
آقای خوشخیال بچههایش را پیش خودش جمع کرد و گفت: «ببینید بچهها، اگر قول بدهید توی امتحانات خرداد نمرههایتان خوب شود، من هم قول میدهم توی تعطیلات تابستان، وقتی شما خواب هستید، کولر را خاموش نکنم.»
***
آقای خوشخیال خیلی جدی به بچههایش گفت: «در تابستان باید حتماً یک کلاس آموزشی بروید، تصمیم با خودتان است که چه کلاسی میخواهید بروید.»
بچهها قبول کردند. رفتند یک سکه آوردند و به پدرشان گفتند: «شیر یا خط میاندازیم. اگر شیر آمد میرویم آموزش شنا، اگر خط آمد میرویم آموزش فوتبال، اگر سکه روی لبهاش ایستاد میرویم کلاس زبان.»
***
یکی از همسایهها درِ منزل آقای خوشخیال را زد و گفت: «داریم برای بچههای این محل یک استخر رایگان میسازیم. خوشحال میشویم شما هم در حد توانتان کمک کنید.»
آقای خوشخیال هم یک سطل آب برایشان آورد و گفت: «اگر با این پُر نشد میتوانم یک سطل دیگه هم کمک کنم.»
***
توی گرمای تابستان، کولر آقای خوشخیال خراب میشود. با ناراحتی به بچههایش میگوید: «مگر نگفتم چهار نفری زیر کولر نشینید خراب میشود!»
***
معلم از دانشآموزان پرسید: «تعطیلات تابستان را چگونه گذراندید؟»
هر کس جوابی داد. پسر آقای خوشخیال گفت: «ما تمام تابستان را رفته بودیم شکار.»
معلم گفت: «آفرین، ولی الآن که شکار ممنوع شده.»
پسر آقای خوشخیال جواب داد: «نه آقا ممنوع نشده. ما تمام تابستان را با دمپایی دنبال سوسکهای خانه میدویدیم و شکارشان میکردیم.»
ارسال نظر در مورد این مقاله