10.22081/poopak.2018.66539

گربه‌ها در یک روز برفی

توضیح: چند خانه‌ی قدیمی که به هم تکیه داده‌اند. برف نم‌نم و ریز‌ریز می‌بارد. اول صبح است.

تصویر1

جوجه‌کلاغی تپلی روی سیم برق نشسته و بالای سر خود چتر گرفته است.

گربه‌ی مادر از روی دیوار با حسرت نگاهش می‌کند. دو بچه‌گربه کنارش هستند.

گربه‌ی مادر در خیال خود رو به جوجه‌کلاغ: «چی می‌شد صبحانه‌ی لذیذ ما می‌شدی؟»

یکی از بچه‌گربه‌ها یک لنگه جوراب پشمی به پا کرده که جای انگشتان و پاشنه‌ی آن سوراخ است.

- مامان جورابم قشنگه؟

بچه‌گربه‌ی دومی دارد جوجه‌کلاغ را نشان می‌دهد.

- مامان من چتر می‌خوام!

جوجه‌کلاغ با اخم رو به گربه‌ی مادر: «بفرما تو، دمِ در بَده!»

تصویر2

در سمت چپ تصویر چند کودک دارند آدم‌برفی درست می‌کنند.

بالای سر آن‌ها در پشت‌بام چند گربه دارند یک مرغ برفی درست می‌کنند. یکی از گربه‌ها:

- ها ها ها...

گربه‌سیاهه: اونا رو باش... بیایید شاه‌کار ما رو ببینید!

گربه‌زرده: یک وقتی صاحاب‌خونه نیاد خرابش کنه؟

تصویر3

گربه‌سفیده از لبه‌ی دیوار سرش را به طرف پایین کوچه کشیده است. شوهرش گربه‌خِپِله دارد از دور لوله‌ی فاضلاب پایین می‌رود!

گربه‌سفیده: دوباره نری برام پیتزای قارچ بیاری؟

گربه‌خپله: نه باباجون! برات بچه‌گنجشک لذیذ می‌آرم.

تصویر4

یک دختربچه پنجره‌ی خانه‌ی روبه‌رویی را باز کرده، دست‌هایش را زیر چانه گذاشته، دارد به آدم‌برفی و بچه‌ها نگاه می‌کند. یک گربه‌ی ملوس زنگوله‌دار در کنارش لمیده و خواب است.

تصویر5

در قسمتی از جلوی ساختمان، تام (گربه) دارد با عصبانیت به جری (موشه) حمله می‌کند. دست‌هایش را بالا برده تا او را بگیرد.

در دست جری موشه یک کاغذ است که روی آن نوشته شده: «می‌آیی برف‌بازی؟»

تصویر 6

دوتا گربه‌ی پیر و تنبل و کثیف کنار سطل زباله‌ای در پیاده‌رو دراز کشیده‌اند. یک چشم یکی از گربه‌ها باز است و آن چشم دیگرش بسته. او دارد می‌گوید: «ای خدا چی می‌شد جای برف، جوجه‌قناری می‌فرستادی پایین!»

گربه‌ی دومی دارد خواب می‌بیند. او در خواب خود مشغول پرواز است و در آسمان دارد دنبال چند اُردک می‌پرد. دُم یکی از آن‌ها را دارد می‌کشد.

تصویر7

درِ یک خانه، نیمه‌باز است. یک گربه که تکه‌ای استخوان دزدیده دارد بیرون می‌آید. صدایی از داخل خانه:

- کجا رفتی بدجنس، صبر کن که آمدم!

CAPTCHA Image