خنده منده
1. خبری پخش میشود. هر کس به سلیقهی خودش آن را بازگو میکند. میگویند یک کلاغ، چهل کلاغ شده...
2. کلاغ پدر رو به جوجهی اولی: «دو، دوتا؟»
جوجهکلاغ اولی: «قارتا.»
کلاغ پدر رو به جوجهی دومی: «قارقارتا؟»
جوجهکلاغ دومی: «شانقارتا.»
3. کلاغه میخواست راه رفتن کبک را تقلید کند، راه رفتن خودش را از یاد برد.
4. میگن الآن از آسمون برف میاد!
5. - اسمت چیه؟
- طوطی!
- چرا رنگت سیاهه؟
- آخه توی زغالفروشی کار میکنم.
6. خانمکلاغه هر چه گشت از بچهی خودش سفیدتر پیدا نکرد.
- بچهام مثل ماه سفید و خوشگله!
ارسال نظر در مورد این مقاله