خنده منده

10.22081/poopak.2018.66742

خنده منده


ماجراهای آقای خوش‌خیال

سیدناصر هاشمی

بیماری

همکار آقای خوش‌خیال مریض شده بود. آقای خوش‌خیال او را برد دکتر. دکتر نگاهی به بیمار کرد و گفت: «بیماری‌اش شدید است. آیا هذیان هم می‌گوید؟»

آقای خوش‌خیال جواب داد: «بله، اتفاقاً چند دقیقه پیش از این‌که شما تشریف بیاورید می‌گفت: الآن عزرائیل می‌آید.»

آقای خوش‌خیال سرما خورده بود. خانمش گفت: «حالت خوب نیست، امروز نرو سرکار.»

آقای خوش‌خیال هم زنگ زد اداره و مرخصی گرفت. خانمش گفت: «حالا که نرفتی سرکار دستمال بردار و دیوارهای آشپزخانه را دستمال بکش که خیلی کثیف شده.»

آقای خوش‌خیال رفت دکتر و گفت: «آقای دکتر من فراموشی گرفته‌ام.»

دکتر پرسید: «چند وقت است این بیماری را دارید؟»

آقای خوش‌خیال گفت: «کدام بیماری؟»

پسر آقای خوش‌خیال پرسید: «بابا چرا انسان‌ها مریض می‌شوند؟»

آقای خوش‌خیال جواب داد: «بسیاری از بیماری‌های ژنتیکی به علت عدم توانایی بدن در ساختن یک نـوع پروتئین خاص است.»

پسر گفت: «آفرین بابا! حالا آن پروتئین کدام است؟»

آقای خوش‌خیال جواب داد: «نمی‌دانم. از کل مدرسه همان یک جمله که گفتم یادم مانده بود.»

آقای خوش‌خیال رفت منزل دوستش که مریض بود. به دوستش گفت: «خدا بد نده. چی شده؟»

دوستش گفت: «هیچی، آپاندیسم را در آوردند. الآن هم آن را گذاشته‌ام روی میز، توی شیشه است. یک مقدار سرکه هم ریخته‌ام رویش که خراب نشود. برو ببین.»

آقای خوش‌خیال گفت: «ای وای من فکر کردم ترشی است. همش را خوردم.»

دکتر به آقای خوش‌خیال گفت: «شما بیماری قلبی دارید. باید استراحت کنید و از پله بالا و پایین نروید. ماه بعد دوباره بیایید.»

ماه بعد دوباره آقای خوش‌خیال رفت دکتر. دکتر آزمایش‌هایش را دید و گفت: «تبریک می‌گویم، قلب‌تان خیلی بهتر است.»

آقای خوش‌خیال پرسید: «یعنی حالا می‌توانم از پله بالا و پایین بروم.»

دکتر جواب داد: «البته که می‌توانید.»

آقای خوش‌خیال با خوش‌حالی گفت: «آخیش! پدرم درآمد بس که این ماه از دیوار رفتم بالا و از پنجره پریدم پایین.»

دختر آقای خوش‌خیال گفت: «بابا پایم درد می‌کند.»

آقای خوش‌خیال جواب داد: «عیبی ندارد. دوتا قرص بگذار توی جورابت.»

پای پسر آقای خوش‌خیال توی فوتبال ضربه خورده بود. آقای خوش‌خیال زردچوبه و تخم‌مرغ و کره حیوانی گذاشت روی پای پسرش و او را برد دکتر. دکتر وقتی پای پسر را دید، گفت: «سیب‌زمینی هم می‌گذاشتید رویش و یک کوکو درست می‌کردید دیگه.»

CAPTCHA Image