محمدرضا صادقی
صدایی خسته و پیر، اما خیلی مهربان به گوشم میرسید. انگاری صاحب این صدا دستم را گرفته بود و با خودش به آن دوردستها میبرد. در همان دوردستها بود که من صحراها و بیابانهای سوزانی را میدیدم، البته گرمای آنجا هیچ اذیتم نمیکرد!
صدای مهربان به من گفت: «اینجا سرزمین بزرگ و اسرارآمیزی است. بله، اینجا قارهی آفریقاست و ما هم اکنون در کشوری به نام «اتیوپی» هستیم.» من اسم اتیوپی را تا آن زمان نشنیده بودم. صدای مهربان ادامه داد: «اتیوپی در قسمت شرق آفریقا (معروف به شاخآفریقا) قرار گرفته است. ما امروز در اتیوپی به گشت و گذار میپردازیم. اتیوپی یکی از قدیمیترین سرزمینهایی است که انسانها در آن زندگی کردهاند. اتیوپی به زبان یونان قدیم یعنی «صورت سوخته»! همین نامگذاری نشان میدهد که این کشور از گذشتههای دور نیز سرزمینی خشک و سوزان بوده است؛ البته مسلمانها اتیوپی را به نام «حبشه» میشناسند. بلال حبشی که از یاران خوب پیامبر خداj بود، از همین سرزمین است. اتیوپی از شمال با جیبوتی و اریتره، از شرق با سومالی، از جنوب با کنیا و از غرب با سودان هم مرز و همسایه است. این کشور جمعیتی بیش از صد میلیون نفر را در خود جای داده است. واحد پول اتیوپی «بیر» نام دارد و پایتخت این کشور هم شهر بزرگ «آدیس آبابا» است. بیشتر از نصف مردم در اتیوپی مسیحی و بقیه هم بیشتر مسلمان هستند.
کشور اتیوپی از نظر کشاورزی و تولید صنعتی از فقیرترین کشورهای دنیاست. با اینکه منطقههای خوش آب و هوا و کوهستانی هم در آنجا هست، ولی خشکسالی و کمبود آب در اتیوپی چیز تازهای نیست. متأسفانه هزاران نفر در سالهای دور و نزدیک بر اثر خشکسالی و قحطی آب و کمبود غذا در این کشور از بین رفتهاند. وقتی که چشمم به کودکان بیگناهی افتاد که از نبود آب و غذا، پوست و استخوان شده بودند، ناخواسته اشکم درآمد. در فکر راهی برای کمک کردن به مردم گرسنهی آنجا بودم که حس کردم صدای مهربان، جور دیگری شده است! صدای مهربان با صدای پدرم عوض شده بود... صدا میگفت: «امیرجان بس است دیگر! حالا من میخواهم کانال اخبار را نگاه کنم. نوبتی هم باشد، نوبت باباست!» اینجا تازه به خودم آمده بودم که من واقعاً در آفریقا و کشور اتیوپی نیستم، بلکه با یک برنامهی تلویزیونی به آنجا رفتهام...
ارسال نظر در مورد این مقاله