خنده خنده

10.22081/poopak.2021.70292

خنده خنده

کلیدواژه‌ها


خنده خنده

کرونا و عید نوروز

سیدناصر هاشمی

آقای خوش‌خیال به پسرش گفت: «پاشو بیا در خانه‌تکانی کمک کن.»

پسر جواب داد: «من فعلاً وقت ندارم.»

آقای خوش‌خیال گفت: «یا می‌آیی کمک یا زنگ می‌زنم به وزارت بهداشت می‌گویم پسرم مشکوک به کروناست.»

***

آقای خوش‌خیال قبل از عید به بچه‌هایش گفت: «هر کس زنگ زد برای عیددیدنی نگویید نیا، بد است به مهمان بگویی نیا منزل ما. هر کدام‌تان که گوشی را برداشت دوتا سرفه و چندتا عطسه بزند طرف فکر می‌کند کرونا دارید خودش گوشی را قطع می‌کند.»

***

بچه‌های آقای خوش‌خیال به پدرشان گفتند: «بابا برای‌مان لباس عید نمی‌خری؟»

آقای خوش‌خیال جواب داد: «دست از سر من بردارید، مگر نمی‌بینید ویروس کرونا آمده.»

دخترش گفت: «این‌که چیزی نیست من خودم یک ویروس دارم به نام غُرُنا. اگر لباس نخرید آن‌قدر غُر می‌زنم تا کلافه بشوید.»

***

دیدند پسر آقای خوش‌خیال با دندان بند کفشش را می‌بندد. پرسیدند: «چرا با دندان می‌بندی؟»

جواب داد: «چون از وقتی کرونا آمده پدرم گفته نباید به جاهای آلوده دست بزنم ممکن است کرونا بگیرم.»

***

از آقای خوش‌خیال می‌پرسند: «داروی کرونا چیه؟»

آقای خوش‌خیال جواب می‌دهد: «چای و نبات!»

با تعجب می‌پرسند: «چای و نبات؟ چه‌طوری؟»

آقای خوش‌خیال جواب می‌دهد: «شما ده روز چای نبات بخور، روز یازدهم چای خالی بخور، ویروس کرونا می‌آید بیرون می‌گوید پس نباتش کو، شما همان لحظه باید بگیریش و با دمپایی بکشیش.»

***

آقای خوش‌خیال به دوستش پیام می‌دهد: «امسال عیددیدنی ندارم، ان‌شاءالله بعد از شکست کرونا.»

دوستش پاسخ می‌دهد: «عیبی ندارد، ولی بعد از شکست کرونا چنان عیددیدنی انجام بدهیم که خودت بگویی صد رحمت به کرونا.»

***

آقای خوش‌خیال نشسته بود یک گوشه و داشت به دیوار اسپری ضدعفونی می‌زد. دخترش گفت: «بابا چه کار می‌کنی؟ اسپری ضدعفونی را تمام کردی!»

آقای خوش‌خیال جواب داد: «چه کار کنم؟ عید شده و همه جا تعطیل است. مهمان که نداریم. مهمانی که نمی‌رویم. پسته هم که نداریم هی آن‌ها را بشمارم. حوصله‌ام سر رفته دارم، دارم خانه‌ی مورچه‌ها و وسایل‌شان را ضدعفونی می‌کنم.»

***

آقای خوش‌خیال زنگ زد به دوستش و گفت: «می‌خواهیم بیاییم منزل‌تان عیددیدنی.»

دوستش خجالت کشید بگوید نه نباید بیایید، گفت: «بیایید، ولی ما همه کرونا داریم.»

آقای خوش‌خیال گفت: «چه بهتر ما هم کرونا داریم کل قرنطینه را منزل شما می‌مانیم.»

***

پسر آقای خوش‌خیال آمد پیش پدرش و گفت: «بابا همسایه تلفن کرده و می‌گوید می‌خواهیم بیاییم عیددیدنی، چه کار کنیم؟»

آقای خوش‌خیال جواب داد: «سریع زنگ بزنید وزارت بهداشت بگویید همسایه‌ی ما کرونا دارد. خودشان می‌آیند و همسایه را می‌برند.»

***

آقای خوش‌خیال و پسرش داشتند همه جای خانه را ضدعفونی می‌کردند که ناگهان پسرش گفت: «بابا واقعاً کرونا آمده یا مامان به این بهانه می‌خواهد کاری کند که ما همه جا را بشوریم و سریع‌تر کار خانه‌تکانی را تمام کنیم؟»

CAPTCHA Image