مأموریت- روز برفی

10.22081/poopak.2020.70603

مأموریت- روز برفی


مأموریت

منیره هاشمی

بابای من مأموریت رفته

مأموریت یک جای دوری با هواپیما

شهری که او رفته هوا گرم است

هم رود دارد هم گل و دریا

*

یک عکس از آن‌جا فرستاده

گفته نمی‌آید به این زودی

او ایستاده پهلوی ساحل

با یک بلوز و عینک دودی

*

روی سر من سبز شد یک شاخ

 

 

در عکس، بابا بستنی می‌خورد

اصلاً چرا او رفته تنهایی

باید مرا هم با خودش می‌برد

*

این‌جا ولی خیلی هوا سرد است

در کوچه دارد برف می‌بارد

این واقعاً زیبا و جالب نیست؟

ایران ما ده‌تا هوا دارد

 

روز برفی

طیبه شامانی(طناز)

توی مسیر مدرسه

یک عالمه برف آمده

سطح خیابان سُر شده

از برف‌های یخ‌زده

 

وقتی که من سُر می‌خورم

خیلی خجالت می‌کشم

چون توی «دو» اول شدم

من قهرمان ورزشم

 

تاتی‌کنان، با ترس و لرز

در برف دارم می‌روم

مانند آدم‌آهنی

آرام و محکم می‌روم

CAPTCHA Image