10.22081/poopak.2020.70889

خرگوش با لاک‌پشت

خرگوش با لاک‌پشت

مترجم: رابعه راد

1. مسابقه‌ی خرگوش و لاک‌پشت را یادتان هست؟

2. یادتان هست که خرگوش شکست خورد؛

چون خیلی به خودش مطمئن بود؛ و لاک‌پشت برنده شد؛ چون تمام سعی خودش را کرد.

3. یک روز شیر، سلطان جنگل آن‌ها را صدا کرد.

4. شیر گفت: «یکی از شما باید به جنگل همسایه برود و این نامه را به سلطان جنگل بدهد. تا فردا باید این نامه به دست او برسد.»

5. راه جنگلِ همسایه، راه سختی بود، پر از سنگ‌های بزرگ و بوته‌های تیغ‌دار. یک رودخانه هم سر راه بود.

6. آن‌ها فکر کردند و فکر کردند تا یک راه خوب پیدا کنند. بعد به این نتیجه رسیدند که اگر به هم کمک کنند، زودتر به جنگل همسایه می‌رسند.

7. پس تصمیم گرفتند این‌طوری به هم کمک کنند. موقع گذشتن از راه خاکی، لاک‌پشت سوار خرگوش شد. خرگوش هم با سرعت زیاد دوید تا به رودخانه رسیدند.

8. حالا نوبت لاک‌پشت بود. به خرگوش گفت: «بیا بالا، روی لاکم سوار شو، بعد خرگوش، پشت لاک‌پشت پرید. لاک‌پشت هم که شنا کردن را خیلی خوب بلد بود، تند تند شنا کرد و به آن‌طرف رسیدند.

9. جنگل همسایه همان‌جا بود. آن‌ها که به خودشان افتخار می‌کردند، نامه را به سلطان جنگل همسایه دادند.

10. فردا صبح با خوش‌حالی به طرف جنگل خودشان راه افتادند و به هم قول دادند تا همیشه در همه‌ی کارها به هم کمک کنند.

CAPTCHA Image