نامههای من و مادربزرگم 8
بعضیها بلد نیستند
مجید ملامحمدی
قرار بود دولت به محلهی ما برق بدهد. مهندسها و کارگرهای ادارهی برق که بیشترشان خارجی بودند، از شهر آمدند و مشغول به کار شدند. کمکم تیرهای چوبی، سرِ کوچهها کاشته شدند. ما فکر میکردیم برق فقط برای روشنایی در شبها به درد میخورد. یک روز صبح یکی از کارگرها درِ خانهی ما را زد. بعد خانم جوان و سبزهرویی را به همراه دو پسر خردسالش به ما معرفی کرد و گفت: «اجازه میدهید خانوادهی من، امروز تا شب در خانهی شما باشند؟» خانمجان با خوشحالی گفت: «بله، خانهی ما در خدمت شماست!»
آن خانم یک روستایی بود و لهجهی شیرینی داشت. یکی از پسرهایش یکساله بود و شیر میخورد. آن یکی هم دوسال داشت.
آن خانم هم نشست و برای خانمجان، از روستای خود، از خانوادهاش و خیلی چیزهای دیگر حرف زد. ناگهان کودک شیرخوار ادرار کرد و شلوارش خیس شد. آن خانم، بیاهمیت به نجاست شلوار او، بچه را بغل کرد و به دستشویی برد و شلوارش را عوض کرد؛ اما قسمتی از لباس خود را که خیس بود، نَشُست. خانمجان که به این چیزها خیلی حساس بود، با مهربانی گفت: «مگر شما احکام طهارت و نجس و پاکی را نمیدانید؟» او جواب داد: «نه!»
خانمجان با آبوتاب دربارهی احکام نجس و پاکی و چگونگی شستن لباس نجس برای او حرف زد. بعد ادامه داد: «من و شما نماز میخوانیم. پس باید لباس و بدنمان همیشه پاک باشد...»
ساراجان! یاد گرفتن احکام نجس و پاکی خیلی ساده است. شستن با آب شیر یا آب قلیل(1) هم دستوراتی دارد که باید هر کس از روی رسالهی مرجع تقلید خود یاد بگیرد تا خیالش راحت باشد.
مادربزرگت: فخرالسادات
مادربزرگ خوبم، سلام! من احکام آن را خوب بلدم؛ چون توی خانهای بزرگ شدهام که به این مسائل شرعی اهمیت داده میشود؛ اما متأسفانه بعضی از دوستانم آن را نمیدانند. همین هفتهی پیش بود که همراه تعدادی از همکلاسیهایم به اردوی تفریحی رفتیم. ناگهان انگشت دوستم سهیلا به شاخهی درختی گیر کرد و کمی خونی شد. او فوری انگشتش را با دستمال کاغذی پاک کرد. نوک انگشتش زُقزُق میکرد. فوری زبانش را به آن زد تا آرام شود. بعد هم دست خود را به مانتویش مالید. این بود که صدای من درآمد و گفتم: «دختر چه میکنی؟ مگر نمیدانی انگشتت خونی شده و نباید آن را به جایی بمالی؛ چون نجس است!»
خندید و گفت: «خُب اول با دستمال کاغذی پاکش کردم.» گفتم: «خون که با پارچه و دستمال کاغذی پاک نمیشود. باید آن را شست.» یکی دیگر از دخترها وسط حرفم پرید و گفت: «البته اگر دست خونیات را به هر کجای بدنت زدهای، آنجا را باید با آب کُر(2) بشویی.» سهیلا اخم کرد و گفت: «چرا زودتر نگفتید؟» من خندیدم و گفتم: «ناراحت نشو. من یادت میدهم که چه باید بکنی!»
نوهی شما: سارا
1. آبی که کمتر از اندازهی کُر است. مثل آب توی لیوان یا پارچ و...
2. آبی است که اگر در ظرفی که درازا، پهنا و گودی آن هر کدام سه وجبونیم باشد بریزند، آن ظرف را پر کند. (نگاه کنید به رسالههای احکام)
ارسال نظر در مورد این مقاله