دیدار
مرضیه تاجری
دوست دارم دوست باشم
با تمام شاپرکها
دور دنیا را بچرخم
گاه اینجا گاه آنجا
دوست دارم ابر باشم
در خیابانها ببارم
هر غباری را بشویم
چک و چک شادی بکارم
دوست دارم اشک باشم
از دوتا چشمت بریزم
اشک شوق دیدن تو
همکلاسی عزیزم
یک زاغ خوشخنده
سمیره بروانیا
موسیقی خش خش
در باغ جاری بود
یک زاغ خوشخنده
روی چناری بود
*
از زیر پای او
یک برگ زرد افتاد
باد آمد و آن را
یک خُرده نرمش داد
*
همراه باد آن برگ
اینجا و آنجا رفت
از شاخهها با ترس
بالا و بالا رفت
*
جیغی کشید آنوقت
از ارتفاع ترسید
آن زاغ خوشخنده
غش غش به او خندید
ارسال نظر در مورد این مقاله