پادشاهی منوچهر

10.22081/poopak.2021.71850

پادشاهی منوچهر


قصه‌های شاهنامه

پادشاهی منوچهر

سیده‌لیلا موسوی‌خلخالی

فریدون که پادشاه جهان بود، تصمیم گرفت کره‌ی زمین را سه قسمت و بین پسرانش تقسیم کند. او، «سَلم» را پادشاه روم و غرب زمین کرد. «تور» را پادشاه توران و شرق زمین و به «ایرج» هم ایران و دشت نیزه‌وران را داد. سلم حسودی کرد و برای تور نامه نوشت که چرا پدرمان بهترین بخش زمین را به ایرج که از من و تو کوچک‌تر است، داد؟ آن‌ها تا فریدون جوان بود، ترسیدند چیزی بگویند؛ اما همین که فریدون پیر شد، برای او نامه نوشتند و از این کارش شکایت کردند. سلم و تور، برای پدرشان نوشتند که اگر زمین را بین پسرانش درست تقسیم نکند، به ایرج حمله می‌کنند و او را می‌کشند.

ایرج به پدرش گفت که نمی‌خواهد برادرانش را ناراحت ببیند و حاضر است. با آن‌ها صحبت کند. ایرج با مهربانی پیش سلم و تور رفت تا مثل قدیم با هم دوست باشند؛ اما آن‌ها با عصبانیت منتظرش نشستند و همین که ایرج رسید، به او حمله کردند. ایرج آن‌ها را نصیحت کرد که کاری نکنند که پدرشان از آن‌ها ناراضی باشد؛ اما برادرانش آن‌قدر عصبی بودند که به حرف‌های او گوش ندادند و او را کشتند.

فریدون از کشته شدن ایرج، بسیار ناراحت شد و روزهای زیادی برایش عزاداری کرد؛ تا این‌که فهمید همسر ایرج، باردار است. خیلی خوش‌حال شد و امیدوار شد که پسر ایرج بتواند انتقام خون پدرش را بگیرد؛ اما بچه که به دنیا آمد، فهمید دختر است و امیدش دوباره کم شد. سال‌ها گذشت و دختر ایرج بزرگ شد و فریدون او را به عقد برادرزاده‌اش، «پشنگ» درآورد. فریدون در این سال‌ها از غم و اندوه ایرج و از شدت پیری، چشمانش را از دست داده بود. دختر ایرج سریع بچه‌دار شد و پسری به دنیا آورد. فریدون خیلی خوش‌حال شد و فهمید که کسی که باید انتقام خون ایرج را بگیرد، این پسر است. از خدا خواست بینایی‌اش را به او برگرداند تا این پسر را ببیند. به فرمان خدا فریدون بینا شد و همین که چشمش به نوه‌ی ایرج افتاد، نامش را «منوچهر» گذاشت. منوچهر را به دست سرداران بزرگ داد، تا او را مثل پدربزرگش جنگاور و قوی تربیت کنند.

منوچهر که به جوانی رسید، تصمیم گرفت انتقام خون پدربزرگش را بگیرد. به جنگ سلم و تور رفت و در جنگی خیلی بزرگ هر دوی آن‌ها را کشت. فریدون خوش‌حال شد و تاج بر سر منوچهر گذاشت و با خیال راحت چشمش را بست و از دنیا رفت.

منوچهر مثل جد بزرگش بر تمام دنیا حکومت کرد و دنیا را پر از عدل و داد کرد. مردم هم خوش‌حال بودند و به خوبی و خوشی زندگی می‌کردند.

CAPTCHA Image