رنگ و قصه
دوست خوبم، این طراحی را رنگ کن و ادامهی قصهی زیر را بنویس.
شهریور سال 1359 بود. بعضیها به کشور ما حمله کرده بودند. آمریکا و اسرائیل و چند کشور دیگر به آنها پول و اسلحه میدادند. مردان شجاع ما به جبهه رفتند و جلوی دشمن ایستادند. علیاصغر هم دوست داشت به جبهه برود؛ اما سن کمی داشت. او پیش فرماندهی بسیج رفت و گفت...
ارسال نظر در مورد این مقاله