10.22081/poopak.2022.72948

تابستان- میز صبحانه- پرنده

تابستان

زهرا شفیعی ینگابادی

خیلی کلافه هستم

از دست داغ‌هایت

روی سر و تن من

جا مانده رد پایت

*

با بوسه صورتم را

رنگ انار کردی

من هرچه آب خوردم

آن را بخار کردی

*

ای کاش توی راهت

از خانم زمستان

یا یخ گرفته بودی

یا چند قطره باران

 

میز صبحانه

عبدالرضا صمدی

من سال‌های پیش

بودم درختی توت

کم کم شدم بی‌برگ

کم کم شدم فرتوت

*

یک روز یک نجار

من را برید و برد

با ارّه‌برقی کرد

در کارگاهش خرد

*

با میخ و با چکش

با ارّه و رنده

یک بار دیگر کرد

جان مرا زنده

*

حالا شدم میزی

در آشپزخانه

دور و برم هستند

هنگام صبحانه

 

پرنده...

نسیم نوروزی

تو را دیدم نشستی

به روی میله‌ی سرد

پر و بال تو را باد

چه زیبا شانه می‌کرد

 

چه چیزی توی این شهر

تو را ترسانده بدجور

که می‌بینی کسی را

دلت می‌لرزد از دور

 

خودم می‌دانم این را

نداری آشیانی

تو را من دوست دارم

تو خیلی مهربانی

 

همین الآن می‌آرم

برایت آب و ارزن

فقط ای کاش هرگز

نمی‌ترسیدی از من

CAPTCHA Image