در قلبمان هستی
طیبه شامانی(طناز)
همراه بابایت
در کربلا بودی
بابا که میجنگید
در خیمهها بودی
*
بابا حسینات را
از دور می دیدی
از نیزه و دشمن
اصلا نترسیدی
*
از تو گرفتم من
درس شجاعت را
در قلبمان هستی
تا آخر دنیا
روضه
منیره هاشمی
توی خانه روضه داریم
بوی نذری آمد الآن
کفشها را میشمارم
آمده پنجاه مهمان
کفشها را جفت کردم
در کنار هم مرتب
راهرو با کارهایم
میشود کم کم مرتب
خانم پیری هم آمد
کفشهایش را در آورد
من برایش جفت کردم
او مرا خیلی دعا کرد
خسته بودم، چند لحظه
پیش کفشی نو نشستم
خوش به حالم چون که امروز
کفشدار روضه هستم
ارسال نظر در مورد این مقاله