من دیگه اشتباه نمی‌کنم

10.22081/poopak.2022.73355

من دیگه اشتباه نمی‌کنم


دوستانه

من دیگه اشتباه نمی‌کنم

مهدیس حسینی

امروز که فاطمه‌کوچولو از خواب بیدار شد اتفاق عجیبی افتاد، هر چه‌قدر سعی کرد چشم‌هایش را باز و بسته کند تا واضح ببیند موفق نشد. همه‌جا تار بود، فاطمه‌کوچولو از تخت‌خواب پایین آمد؛ اما یهو سرش گیج رفت و نزدیک بود زمین بخورد. از ترس جیغ زد. از صدای جیغ او مامان با عجله آمد داخل اتاق و گفت: «چی شده چرا جیغ می‌زنی؟»

 فاطمه با گریه گفت: «من همه‌جا را تار می‌بینم، فکر می‌کنم کور شدم. مامان او را بغل کرد و گفت: «نگران نباش الآن با هم می‌ریم پیش آقای دکتر.»

آقای چشم پزشک وقتی چشم‌های فاطمه‌کوچولو را معاینه کرد از او پرسید: «دخترم زیاد تلویزیون نگاه می‌کنی؟ با تبلت یا تلفن همراه چه‌طور؟ زیاد وقت می‌گذرانی؟»

فاطمه‌کوچولو نگاهی به مامان کرد و گفت: «بله، من بازی‌های قشنگی روی تبلتم دارم باید بگویم در تمام طول روز من با تبلتم مشغول هستم.»

آقای دکتر لبخندی زد و گفت: «یعنی اصلاً دلت نمی‌خواهد با اسباب‌بازی‌هایت بازی کنی یا دوستانت را از نزدیک ببینی؟ ورزش کنی یا کتاب‌های مورد علاقه‌ات را بخوانی؟ دخترم شاید اگر کم‌تر به تلویزیون نگاه می‌کردی و با تبلت یا تلفن همراه کم‌تر وقت می‌گذراندی الآن تا این حد چشم‌هایت ضعیف نشده بود. یک عینک برایت می‌نویسم که بعد از این باید حتماً از آن استفاده کنی تا چشم‌هایت ضعیف‌تر نشود، بعد از این سعی کن در طی روز زمان کمی را به دیدن تلویزیون یا کار کردن با تبلت اختصاص دهی.»

فاطمه لبخندی زد و گفت: «حتماً آقای دکتر سعی می‌کنم.»

 *

بچه‌های عزیزم شما تا چه اندازه در طی روز وقت‌تان را با تبلت یا تلویزیون می‌گذرانید؟

 به نظر شما دیدن دوستان‌مان از نزدیک و بازی کردن با آن‌ها بهتر از صحبت کردن با آن‌ها در فضای مجازی نیست؟

CAPTCHA Image