ماهی‌های مغرور(1)

10.22081/poopak.2022.73448

ماهی‌های مغرور(1)


داستان‌ترجمه

ماهی‌های مغرور

مترجم: ریحانه عسکری

  1. در رودخانه‌ای زیبا، نزدیک یک شهر کوچک، دو ماهی خیلی بزرگ زندگی می‌کردند. آن‌ها آن‌قدر بزرگ بودند که از هیچ چیزی نمی‌ترسیدند.
  2. آن‌ها حتی بچه‌هایی را که کنار رودخانه بازی می‌کردند و ماهی می‌گرفتند، اذیت می‌کردند و سر به سرشان می‌گذاشتند.
  3. یک روز قورباغه‌ی بزرگی به آن رودخانه آمد. و خودش را به ماهی‌ها معرفی کرد: «من بزرگ‌ترین قورباغه‌ی این شهر هستم.»
  4. یکی از ماهی‌ها به او نگاهی انداخت و گفت: «ما هم بزرگ‌ترین و شجاع‌ترین ماهی‌های این رودخانه هستیم.»
  5. کم کم آن سه دوستان خوبی شدند و هر روز در رودخانه با هم بازی می‌کردند و غذا می‌خوردند.
CAPTCHA Image