10.22081/poopak.2022.73611

دود- غول مهربان

دود

الهه ایزدی

ماشین کهنه

می‌رفت با درد

از صبح تا شب

او سرفه می‌کرد

*

از سرفه‌هایش

شد روز، تاریک

دودی هوا رفت

وقت ترافیک

*

یک ابر کوچک

در آسمان بود

آرام آمد

بالای آن دود

*

سطلی پر از آب

بر روی آن ریخت

ترسید و در رفت

آن دود بد ریخت

 

غول مهربان

محبوبه صمصام‌شریعت

دیشب دوباره توی خوابم

یک غول خیلی خوب آمد

با مهربانی دست خود را

آرام روی شانه‌ام زد

 

با لهجه‌ی غولی به من گفت:

«امری اگر داری بفرما!»

گفتم که می‌بینی خودت هم

وضع اتاق و میز من را

 

خارج شد از توی دهانش

یک فوت جادویی و محکم

 در کم‌تر از یک لحظه دیدم

خیلی مرتب شد اتاقم

CAPTCHA Image