داستان با موضوع عدالت

پیرمرد مسیحی

زینب صباغی

عصای پیرمرد جلوتر از قدم‌های لرزانش روی زمین قرار می‌گرفت تا مبادا سنگی یا گودالی سر راهش باشد.

به یاد جوانی‌اش افتاد که به جای عصا، گاریِ چوبی‌اش را به دست می‌گرفت. بارِ مردم را در کوچه پس کوچه‌های کوفه جابه‌جا می‌کرد و نانش را از توان بازویش به دست می‌آورد.

صدای پای چند نفر در گوش پیرمرد پیچید. لبخند کم‌رنگی  روی صورت بی‌رنگ پیرمرد نشست. ایستاد و دستش را دراز کرد.

 ـ خدا عوض خیر به شما بدهد! کمکی به این ناتوان کنید!

کودکانی خندیدند و پچ‌پچ‌کنان از پیرمرد فاصله گرفتند.

پیرمرد آهی کشید و دستش را کنار بدنش پایین آورد. از کوچه پس کوچه‌های کوفه عبور کرد و نزدیک مسجد رسید. کنار جوی آب روی تکه سنگی نشست.

 موذّن بالای پشت‌بام گنبدی شکل مسجد با صدای زیبا اذان می‌گفت: «الله اکبر، الله اکبر.» 

صدای ضعیف پیرمرد در میان ذکرهای اذان به گوش می‌رسید. کمکی در راه خدا کنید!

دو - سه نفر درهمی در دستان پیرمرد گذاشتند.

روی سر پیرمرد را آفتاب سوزان ظهرخشک کرده بود. پوست سرش می‌سوخت و شر شر عرق می‌ریخت.

 شالش را از روی سر برداشت و میان انگشت‌های استخوانی و لرزانش گرفت. همین که نزدیک جوی آب شد، پایش روی شیب جوی لغزید و درون جوی افتاد. صدای خنده‌ی چند رهگذر بلند شد. پیرمرد خود را عقب کشاند و با لباس‌های خیس و گِلی روی سنگ نشست.

حضرت علی(ع) که از دور به آن سمت می‌آمد، نگاهش به پیرمرد افتاد. از همراهانش احوال پیرمرد را جویا شد!

یکی گفت: «این مرد نابینا، مسیحی است و فرزندی ندارد.»

دیگری گفت:‌ «او وقتی جوان بود با زحمت زیاد کار می‌کرد و زندگی آبرومندانه‌ای داشت.»

چهره‌ی حضرت علی(ع) از ناراحتی برافروخته شد و فرمود:

 - او یک عمر خدمت به جامعه می‌کرد و اکنون که پیر و نابینا شده رهایش کرده‌اید!

هزینه‌ی زندگی این پیرمرد را از بیت‌المال تأمین کنید!

پیرمرد با شنیدن صدا خوش‌حال شد. یکی از مردها به سمت پیرمرد رفت.

پیرمرد تا صدای پایی را شنید که به سمتش می‌آید، گفت: «به من ناتوان کمک کنید! روزی من هم جوان بودم و کار می‌کردم، ولی اکنون...»

 شانه‌هایش لرزید و آهی کشید.

مرد خم شد و دست پیرمرد را گرفت و گفت: «دیگر نیازی نیست گدایی کنی! هم اکنون از بیت‌المال زندگی تو تأمین می‌شود!»  

پیرمرد از روی خاک‌ها بلند شد و انگشت اشاره‌اش را به سمت آسمان کرد و گفت: «به خدا می‌دانستم که عدالت علی(ع) به غیر مسلمان‌ها هم می‌رسد!» 

منابع:

مکارم الاخلاق ج۲، ص۲۴۱

CAPTCHA Image