تکیه
بیژن شهرامی
کودکی آورده است
با خودش نقل و گلاب
دیگری هم استکان
تنگ شربت، ظرف آب
*
دیگری زنجیر و سنج
عطردان، طبل و دهل
یک نفر هم پرچمِ
«یاحسین» و عطر گل
*
چند سربند قشنگ
چند تا شال عزا
یک نوار صوتی از
روضهخوانی خوشصدا
*
کوچهی ما اینچنین
خوب و زیبا میشود
با تلاش بچهها
تکیه برپا میشود.
یاد تشنگیهایت
تقدیم به حضرت رقیّه
طیبه شامانی
باز هم صدای طبل
توی کوچه پیچیده
کوچه هم به یاد تو
رختِ تیره پوشیده
*
یاد تشنگیهایت
میکند مرا غمگین
مثل مرغکی بودی
توی چنگ یک شاهین
*
میروم به همراهِ
مادرم عزاداری
سینه میزنم آنجا
تا مرا به یاد آری
ارسال نظر در مورد این مقاله