تقویم روزها
پرستوها بر میگردند
اکرم الفخانی
به قفس که نگاه میکنم، شکل آن غمگین است. میله میله دارد. میلههایش را شمردهام ۱۸تا است. از آنجا صدای آواز سه تا جیک جیک پشت سر هم میآید. قشنگ است، اما باز هم غمگین است.
احساس میکنم آوازش آنجا گیر کرده است. پرندهای که در آن آواز میخواند را نگاه میکنم. چشمانش یک جوری است. هم گریه دارد، هم خوشحالی. من میدانم یک روز پر میزند. پرهای تند و تند، و آزاد می شود. من شکل چشمهایش که هم اشکی و خیس است و هم خنده دارد را دیدهام. در قاب تلویزیون. در صورت آدمهایی که در جبهه بودهاند. توی تلویزیون نوشته بود: ( ۲۶ مرداد سالروز بازگشت پرستوها، آزادگان سرافراز به میهن اسلامی گرامی باد) دیدی گفتم اینها مثل پرندهها هستند.
اینکه پرستوها برگردند، خوشحالی دارد.
اینکه دیگر میله میله نمیبینند، خوشحالی دارد.
اینکه آوازشان دیگر جایی گیر نمیکند و آزاد میشود، خوشحالی دارد.
میدانم که آنها سرزمین ما را از زور و جنگ نجات دادهاند. دوستشان دارم.
توی تلویزیون نشان میدهد که از اتوبوس پیاده میشوند و همه به سمتشان میدوند.
یک پیرزن که نمیدود؛ اما سخت و تند تند راه میرود. پرستویش را بغل میکند. من هم چشمهایم خیس و اشکی میشود؛ اما بعدش میخندم.
میروم و در قفس پرندهمان را باز میکنم.
ارسال نظر در مورد این مقاله