داستان
پاک کن
نوشین بیجاری
چند روزی می شد که مداد سیاه هرچه می نوشت غلط و اشتباه بود. دندانه های سین را زیاد می گذاشت. نقطه های ث را کم می گذاشت. حرف ت را با ط جابه جا می نوشت. به جای حرف ظ این کی یکی حرف ذ را می نوشت. کم کم از این وضع خسته شد. گوشه ای نشست و با خودش فکر کرد. می خواست بداند چرا این همه اشتباه توی نوشتن دارد. یادش آمد که قبلاً هم اشتباه می نوشت؛ اما یک کسی بود که اشتباهاتش را پاک می کرد. مداد سیاه با خودش فکری کرد. بله ... او باید با پاک کن آشتی کند.
ارسال نظر در مورد این مقاله