دوستانه

آقای آداب‌دان

مهدیس حسینی

کارشناس روان‌شناس بالینی

پدر تلفن را قطع می‌کند و می‌گوید: «بچه‌ها فردا شب خانه‌ی عمه‌جان دعوت شدیم.»

از خوش‌حالی به هوا می‌پرم و می‌گویم: «آخ‌جون! چه‌قدر عالی. وای ریحانه چه‌قدر به ما خوش بگذرد!»

آبجی ریحانه می‌خندد و می‌گوید: «امیدوارم اتفاق سال گذشته را فراموش نکرده باشی و امسال به درستی آداب دید و بازدید عید را رعایت کنی.»

یک‌دفعه یاد عید پارسال افتادم. وقتی که به خانه‌ی عمه‌جان رفته بودم. آن‌قدر شیرینی و شکلات و آجیل خورده بودم که شب دندان درد امانم را بریده بود.

حتی یادم هست وقتی عموحسن و زن‌عمو به خانه‌ی‌مان آمده بودند، هنگام صحبت کردن‌شان با مامان و بابا من هم جلوی تلویزیون نشسته بودم و برنامه‌ی مورد علاقه‌ام را تماشا می‌کردم، صدای گفت‌وگوی آن‌ها نمی‌گذاشت تا صدای تلویزیون را بشنوم. من هم صدای تلویزیون را تا جایی که می‌توانستم بلند کردم و مدام غر می‌زدم که آرام‌تر صحبت کنند.

بدتر از همه هم کاری بود که در خانه‌ی دایی‌بهادر انجام دادم. هنوز هم از یادآوری آن خجالت می‌کشم.

به ریحانه می‌گویم: «ای کاش می‌توانستم زمان را به عقب برگردانم و هیچ‌گاه به دایی نگویم این عیدی که به من دادی کم است، من این را نمی‌خواهم.»

ریحانه می‌خندد و می‌گوید: «نه، مثل این‌که باید باور کنم امسال آدم جدیدی شده‌ای و باید بعد از این تو را آقای آداب‌دان صدا کنیم.»

می‌گویم: «من می‌خواهم امسال طوری رفتار کنم که  پدر و مادر از من راضی باشند و به من افتخار کنند.

می‌خواهم به اندازه‌ شیرینی و شکلات و آجیل بخورم،

حتی امسال تصمیم گرفته‌ام که پول‌های عیدی‌ام را بیهوده خرج نکنم و آن‌ها را درون قلکم بیندازم تا وقتی به اندازه‌ی کافی جمع شد با آن‌ها دوچرخه یا چیزهای دیگری که دوست دارم را بخرم.»

بابا که در تمام مدت به صحبت‌های من و ریحانه گوش می‌داد، می‌گوید: «پس دیگر واجب شد بعد از این ما تو را آقای آداب‌دان صدا کنیم.»

بچه‌های عزیزم آیا شما را هم آداب‌دان صدا می‌زنند؟ شما کدام یک از قوانین دید و بازدید را رعایت می‌کنید؟

CAPTCHA Image