گفتوگو
با پنگول خوش میگذرد
مریم قلعهقوند
عکاس: آسیا بیات
«کیمیا گیلانی»، همان کیمیای کوچک و بازیگوش برنامهی رنگینکمان است که چند سالی میشود پا به خانههای ما گذاشته و همراه پنگول، خنده را مهمان لبهای بچهها میکند. کیمیاخانم در فصل تابستان به دنیا آمده و مجری و نویسندهی برنامهی رنگینکمان است.
چه شد که وارد تلویزیون شدید؟
یادم میآید اولین بار نُهساله بودم و مثل بچههایی که مهمان رنگینکمان میشوند، به برنامهی جامجم رفتم. مجریاش خانم نگار استخر بود. کلی شعر حفظ کرده بودم. همانجا چندتا شعر قشنگ خواندم. کارگردان از شعرخوانی من خوشش آمد. بعد از آن چند بار دیگر، باز هم مهمان آن برنامه شدم؛ تا اینکه در یکی از برنامهها، کارگردان از من خواست مسابقهای را برای بچهها اجرا کنم. خلاصه من هم خیلی خوشم آمد و از آنجا به بعد، این علاقه در من به وجود آمد و کمکم پا به تلویزیون گذاشتم. از سال 85، هر روز در برنامهی نوجوان، مجری بودم؛ تا اینکه وارد محلهی رنگارنگ رنگینکمان شدم.
برای اینکه یک خالهی خوب و یک کیمیای دوستداشتنی و محبوب برای بچهها باشید، چهکار باید بکنید؟
فکر میکنم باید مثل خود بچهها باشم. بچهها را ببینم، تمام رفتار، حرکات و علایق آنها را بشناسم و مثل خودشان راستگو و بعضی وقتها خرابکار باشم؛ اینطوری مرا بیشتر قبول میکنند. از همه مهمتر اینکه بچهها را نصیحت نکنم. کوچولوها، از نصیحت خوششان نمیآید. ما در رنگینکمان سعی میکنیم کار اشتباه را انجام دهیم تا بچه ببیند و بفهمد آخر کار، چه اوضاع خرابی به بار میآید...
از سر به سرهایی که با پنگول میگذاری برایمان بگو.
با پنگول خیلی به من خوش میگذرد! برای اینکه شیطون و حاضرجواب است و کیمیاکوچولو هم تا جایی که بتواند، جوابش را میدهد. خیلی وقتها وقتی خودم متن اجرا را مینویسم، جای دعوای این دوتا را حسابی باز میگذارم؛ مثلاً توی پارک وقتی من و پنگول تنها هستیم، خرابکاری و شیطنت میکنیم و تا میتوانیم توی سروکلهی هم میزنیم. پنگول هم کمنمیآورد و پشت سر هم جواب میدهد...
هشت سال از تولد رنگینکمان گذشته و همچنان موفق و دوستداشتنی است؛ رمز موفقیتش در چیست؟
رنگینکمان همیشه در حال تغییر است و هیچوقت تکراری نیست. انتخاب عروسکها، مخصوصاً پنگول که واقعاً شیرین است. افراد جدید و تازه که وارد محله میشوند و دکورهای زیبا و... همهی اینها باعث میشود که بچهها دلزده نشوند و همیشه برایشان تازگی داشته باشد. رنگینکمان سعی میکند هر شش ماه تغییراتی را در برنامه پیاده کند؛ مثلاً الآن رنگینکمان یک محله شده و خانواده دارد؛ همینها باعث جذب بچههای خوب و دوستداشتنی میشود.
یک خاطرهی جالب برایمان تعریف کنید.
من میکروفن دستم بود و جلوی بچهها میگرفتم تا جواب شعر را بدهند. با هر حرکت، جلو و جلوتر میرفتم تا اینکه یکدفعه چشمانم را باز کردم و دیدم از آن بالا افتادم میان بچهها! و همهی بچهها حالا نخند و کی بخند. نیما هم آن بالا ایستاده بود و نمیدانست باید چهکار کند.
خالهکیمیا، چه پیامی به بچهها میدهد؟
دوستتون دارم؛ خیلی زیاد! بچهها! برای بزرگشدن عجله نکنید؛ بهموقع بزرگ میشوید. از بچگی استفاده کنید؛ چون دیگر هیچوقت به بچگی برنمیگردید. از وجود مامان و باباهای گلتان و از محبت و توجه آنها استفاده کنید و با آنها مهربان باشید.
ارسال نظر در مورد این مقاله