گاهی لازم است حرف بزنیم (ص 4)، اگر آن‌ها نبودند (ص 5)

گاهی لازم است حرف بزنیم (ص 4)، اگر آن‌ها نبودند (ص 5)


سرمقاله

گاهی لازم است حرف بزنیم

سردبیر

بعضی آدم‌ها یکریز حرف می‌زنند؛ اما بعضی‌ها غرق در سکوت‌اند؛ یعنی اصلاً حرف نمی‌زنند. در خانه، در بیرون از خانه، در هیچ کجا!

اصلاً با این سکوت‌شان، کسی نمی‌فهمد که چه‌کاره‌اند، علم و دانایی‌شان چه‌قدر است و چه حرف‌های خوبی بلدند.

پرحرفی، هنر نیست. سکوت و حرف نزدن هم کار خوبی نیست.

کم حرف بزنیم، به اندازه سخن بگوییم؛ اما چیزهای خوب بگوییم.

به قولِ شاعر: کم ‌گوی و گزیده ‌گوی، چون دُرّ.(1)

1. مروارید.

========

در باغ مهربانی

اگر آن‌ها نبودند

سیدمحمد مهاجرانی

صبح جمعه همراه پدرم به خانه‌ی آقای شریفی رفتیم.

آن‌ها مشغول حرف زدن شدند و من سرگرم قدم زدن در میان قفسه‌ها و تماشای کتاب‌هایش!

طبقه‌ی بالای یکی از قفسه‌ها، پر از کتاب‌های قدیمی دوره‌ی ابتدایی بود؛ قرآن، تعلیمات دینی، فارسی، علوم و ریاضی.

آقای شریفی لبخندزنان کنارم آمد و گفت: «این‌ها کتاب‌های دوره‌ی ابتدایی من، همسرم، دخترم و پسرم است.»

سپس او کتاب فارسی سال اولش را بیرون آورد و گفت: «یادش بخیر! آقای صابری چه‌قدر زیبا خواندن و نوشتن را به من آموخت. من هنوز هم با او ارتباط دارم و به او سر می‌زنم. پیامبر خدا می‌فرماید: «به کسی که از او دانش می‌آموزید احترام بگذارید.»(1)

آقای شریفی گفت: «اگر آن معلم‌ها نبودند، من نویسنده نبودم. خانمم مربی قرآن نبود. دخترم دندان‌پزشک نمی‌شد و پسرم نمی‌توانست در آسمان پرواز کند!»

1. نهج‌الفصاحه‌‌، ح2603.

CAPTCHA Image