دلتان میخواهد وقتی بیحوصلهاید مامانتان چه کاری برایتان انجام دهد؟
سیدرضا: من دلم میخواهد با کمک مامانم ژله با طرح گل درست کنم، خیلی کیف میدهد.
سیدمحسن: من دوست دارم مامانم با من بازی کند، مثلاً ماشینبازی و فوتبال، یا یک عالم بادکنک باد کنیم و با هم بترکانیم، خیلی هیجان دارد.
مهدی: من دوست دارم با مامانم آلبوم عکسهای بچگیام را تماشا کنم و مامانم از خاطرات بچگیام برایم تعریف کند. یا اینکه با هم کاردستی درست کنیم.
رضا دوباره میگوید: من نقاشی کردن را هم خیلی دوست دارم. دلم میخواهد یک مقوای بزرگ با یک عالم مدادرنگی داشته باشم و یک نقاشی گروهی با دوستانم بکشم.
فکر میکنید چه کارهایی میتواند بیحوصلگی بچهها را ار بین ببرد؟
سیدمحسن: مثلاً مثل الآن که ما به پارک آمدهایم خیلی خوب است، اینجا میتوانم یک عالمه بدو بدو کنم.
سیدرضا: خواندن کتاب قصه، مثلاً یک صفحه من بخوانم، یک صفحه مامانم. من خیلی صحبت کردن را دوست دارم و دلم میخواهد با مامانم در مورد مسائل مختلف صحبت کنم.
مهدی: خیلی کارها میتواند بیحوصلگی را از بین ببرد، مثل خواندن کتابهای علمی و ورزشی، بستگی به این دارد که بچهها به چه کاری علاقه داشته باشند؛ اما من فکر میکنم اگر بچهها بازیهای گروهی انجام دهند خیلی بهشون خوش میگذرد و کمتر بیحوصل
*************
پرتوپلا
مترجم: سیدحسین فداییحسین
جوجو
معلوم نیست جوجو، جوجولی را بیدار کرده
یا جوجولی، جوجو رو؟
*
مار شمار
ای وای، چه کار خطرناکی
چرا داری اونا رو میشماری؟
آیا اونا واقعیاند یا خیالی؟
وای...!
*
ژالهی ژلهخور
ژاله ژله میخوره
من بهش میگم
ژالهی ژلهخور
اما هنگامه هندونه نمیخوره
شما چی بهش میگین؟
ارسال نظر در مورد این مقاله