سفینه
مریم زرنشان
در اتاقم میکشم
روی برگ دفترم
یک سفینه بعد هم
با سفینه میپرم
میروم آن دورها
روی بام آسمان
این فضاییها چهقدر
فرق دارد شکلشان
شکل پیچ و مهرهاند
دستهای مثل فنر
میکنم دنبالشان
میخورم محکم به در
------------------------------------------
چاق و لاغر
نرگس میرفیضی
یک روز لاغر
یک روز چاقم
در آسمانها
مثل چراغم
کنج اتاقم
خورشید دارم
«بشقاب نور» است
شام و نهارم
همسایهی من:
یک ابر پاره
در کوچهی ما
باغ ستاره
یک عکس روشن
در عمق چاهم
من چاق و لاغر
آقای ماهم
ارسال نظر در مورد این مقاله