پُل هوایی
خاتون حسنی
وقتی که ارّهبرقی
از توی کوچه رد شد
باغی که کاج و گل داشت
حالش چهقدر بد شد
با اینکه گریه کردند
گنجشکها، درختان
آن باغ سبز، اما
یک روز شد خیابان
دیگر در این خیابان
گنجشک یا گلی نیست
حالا به جای آنها
تنها، پل هواییست.
---------------------------
ابر خیالی
اسماعیل صوفینژاد
من خواب دیدم روی ابرم
ابری به شکل هندوانه
آن ابر را برداشتم من
خیلی سریع بردم به خانه
یک قاچ آن را خوردم اما
دیدم که طعم آن عجیب است
یک تکهاش طعم گلابی
یک تکهاش هم طعم سیب است
هم مزهی نارنج میداد
هم طعم لیموی شمالی
به به عجب خوابی، چه ابری!
آن ابر بود، ابری خیالی
ارسال نظر در مورد این مقاله