10.22081/poopak.2017.63521

عکس و حرف

به کوشش: مریم قلعه‌قوند

من هیچ‌وقت به پرنده‌ها و حیوانات آزار نمی‌رسانم.

این خرگوش ناز اسمش «ملوسک» است.

سونیا احمدی، کلاس سوم

*

صبح زودِ یک روز تعطیل، همراه پدر و مادرم و خواهر کوچکم باران، به اَلَموت رفتیم. مه همه‌جا را گرفته بود. پدرم مرتب نفس عمیق می‌کشید و می‌گفت: «انسان در این‌جا جانِ تازه می‌گیرد.»

محمدرضا بابایی، کلاس چهارم

*

من توی فصل بهار به دنیا آمدم. بابای مهربانم یک دوربین عکاسی برایم خریده و قراره تابستان امسال به کلاس عکاسی بروم. مامانم می‌گوید: «برای این‌که عکاس خوبی بشوی، باید به چیزهای دور و برت با دقت نگاه کنی!»

بهار علی‌مددی، کلاس پنجم

*

تابستان امسال به اصفهان رفتیم. به قول بابا، اصفهان نصف جهان. برای دیدن سی‌وسه پل، پل خواجو، باغ پرندگان، مسجد امام و... خیلی جالب بود. بابا با دیدن زاینده‌رود دلش گرفت و گفت: «قدیم‌ها زاینده‌رود زلال و پر از آب بود! ای کاش باز هم زاینده‌رود، جاری شود!»

امید وحدتی، کلاس چهارم

*

سلام! این دوقلوی بامزه و دوست‌داشتنی، برادرهای من هستند؛ عرفان و احسان پویا.

عرفان و احسان سه‌ساله هستند و کتاب و مجله خیلی دوست دارند. هر شب من باید برا‌ی‌شان قصه بخوانم تا بخوابند.

نازنین پویا، کلاس پنجم

یک روز خوب

یک روز من و هم‌کلاسی‌هایم به شهر سرسبز چالوس اردو رفته بودیم. فوتبال بازی کردیم و حسابی خندیدیم. خیلی خوش گذشت!

امیرعلی صابری، کلاس پنجم

CAPTCHA Image