پدربزرگها و مادربزرگها
گفتوگو و عکس: طیبه رضوانی
شرکتکنندگان:
ریحانه باباجانیان، نُه ساله
رقیه باباجانیان، نُه ساله
زینب فعلی، نُه ساله
شنیدهاید که میگویند: «نوه شیرینتر از بچه است؟» پدربزرگها و مادربزرگها خیلی نوههایشان را دوست دارند، حتی بیشتر از بچههایشان. ای کاش ما هم قدر محبتهایشان را بدانیم و سعی کنیم به آنها بگوییم که خیلی برای ما عزیزند!
اگر یک روز پدربزرگ یا مادربزرگ شوید، دوست دارید بچهها و نوههایتان چهطوری با شما رفتار کنند؟
زینب: دلم میخواهد وقتی بچههایم میآیند، به من سر بزنند. شب زود به خانهیشان برگردند تا من بتوانم بهموقع بخوابم و مراقب باشند تا بچههایشان جیغ نکشند و با هم دعوا نکنند؛ چون من از سروصدای زیاد اذیت میشوم.
رقیه: دلم میخواهد با من خوب حرف بزنند و به من احترام بگذارند.
ریحانه: دلم میخواهد اگر مریض شدم، از من مراقبت کنند و مرا به خانهی سالمندان نفرستند.
معنای جملهی «پیر شی الهی» چیست؟
رقیه: یعنی آنقدر عمرمان زیاد شود که پیر شویم و نوههایمان را ببینیم.
زینب: یعنی الهی تا جوان هستی، نمیری و صدوبیست سال عمر کنی.
ریحانه: من اول فکر میکردم منظور این جمله این است که الهی زود پیر بشوی و موهایت سفید بشود؛ اما بعداً فهمیدم این دعایی است برای طول عمر.
چرا بعضیها دوست ندارند پیر بشوند؟
زینب: چون پیر و ضعیف میشوند و نمیخواهند با نوههایشان سر و کله بزنند یا دوست ندارند صدای جیغ نوههایشان را بشنوند.
رقیه: چون دوست دارند شاد و جوان باشند.
ریحانه: چون ممکن است اگر پیر بشوند، بچههایشان آنها را رها کنند و دیگر دوستشان نداشته باشند.
بهترین راه مراقبت از پدربزرگها و مادربزرگها چیست؟
رقیه: اینکه هیچوقت تنهایشان نگذاریم.
ریحانه: جوری با آنها رفتار کنیم که احساس نکنند سربارِ بچههایشان هستند.
زندگی با پدربزرگ و مادربزرگ چه برکاتی برای ما دارد؟
زینب: مادربزرگم برای من قصه میخواند و برای من لباس میدوزد و پدربزرگم اگر اسباببازی برادرم خراب شود، آن را برایش درست میکند.
ریحانه: همین که برای ما دعا میکنند، زندگیمان پر از برکت میشود.
دلتان میخواهد به پدربزرگ و مادربزرگتان چه بگویید؟
زینب: خسته نباشید پدربزرگ و مادربزرگ عزیزم و آفرین به شما که بچههای به این خوبی تربیت کردید!
رقیه: خیلی دوستتان دارم؛ چون برایم عزیزترین آدمهای روی زمین هستید.
ریحانه: از اینکه پیش ما هستید ممنونم!
ارسال نظر در مورد این مقاله