من بهت کمک می‌کنم

10.22081/poopak.2017.63873

من بهت کمک می‌کنم


من بهت کمک می‌کنم

نویسنده: آندره اَبُت

تصویرگر: اُلیویا ویلت

ترجمه: والهه حسن‌زاده

1. خانم حواصیل یک بال و یک پایش با سیم خاردار زخمی شده بود.

2. لطفاً یه نفر به من کمک کنه!

3. من نمی‌تونم برم خونه پیش بچه‌هام.

4. لانگیل گفت: «من بهتون کمک می‌کنم تا خوب بشید!»

5. خانم حواصیل گفت: «ممنونم پسر خوب!»

6. روز بعد، مادرِ لانگیل او را به مغازه فرستاد تا نان بخرد.

7. در راه، او دوستانش را در رودخانه دید و رفت تا با آن‌ها بازی کند.

8. وای! پولمو گم کردم.

9. وقتی لانگیل به خانه بازگشت، مادرش عصبانی شد و به او گفت: «تا پولو پیدا نکردی، برنگرد خونه!»

10. لانگیل به طرف رودخانه رفت. کنار رودخانه نشست و شروع کرد به گریه کردن.

11. صدایی به او گفت: «چرا گریه می‌کنی لانگیل؟»

12. لانگیل، خانم حواصیل را دید. او گفت: «مامانم بهم پول داده بود برم نون بخرم؛ ولی من پولو گم کردم!»

13. خانم حواصیل گفت: «من می‌تونم بهت کمک کنم.» چشمان تیز حواصیل، سکه‌های درخشان را کف رودخانه دید.

14. او سکه‌ها را به لانگیل داد. پسرک خوش‌حال گفت: «ممنونم خانم حواصیل! تو چه‌قدر مهربانی!»

CAPTCHA Image