خنده منده
لیلا چیذری
غذا
صاحبخانه: «بگویم از بیرون غذا بیاورند یا صبر میکنید شام حاضر شود؟»
مهمان: «تا شام حاضر شود، بگویید از بیرون غذا بیاورند!»
کوزه
معلم: «چرا دفتر نقاشیات خیس است؟»
احمد: «فکر میکنم این کوزهای که کشیدم، نم پس میدهد.»
کمتر از صفر
دانشآموز تنبل: «آقا اجازه! من فکر میکنم مستحق نمرهی صفر نبودم.»
معلم: «من هم موافقم؛ ولی ببخشید نمرهی کمتر از صفر نداریم!»
شجاع کیست؟
معلم: «به چه کسی میگن شجاع؟»
دانشآموز: «به کسی که وقتی جواب سؤالی رو بلد نیست، دستش را بلند کنه!»
مانع!
معلم: «رشتهی ورزشی تو چیه؟»
دانشآموز: «دوچرخهسواری با مانع!»
معلم ورزشی: «این دیگه چه جور رشتهایه؟»
دانشآموز: «آخه هر وقت میخوام دوچرخهسواری کنم، پدرم مانعم میشه؟»
گرما و سرما
معلم: «با یک مثال، اثر گرما و سرما را روی اجسام توضیح بده.»
دانشآموز: «گرما باعث انبساط و سرما باعث انقباض میشود. مثل روزهای تابستان که بر اثر گرما طولانی است و روزهای زمستان که بر اثر سرما کوتاه است.»
گاو و ماهی
اولی: «من آنقدر گوشت گاو خوردم که قوی و پرزور شدم.»
دومی: «پس چرا من هر چی ماهی میخورم، شناگر خوبی نمیشم؟»
سختترین کار دنیا
به یکی گفتن: «سختترین کاری که توی عمرت انجام دادی چی بوده؟»
میگه: «پر کردن نمکدون؛ آخه سوراخش خیلی ریز بود و به زحمت نمک توی نمکدان ریخته میشد!»
دزدان تنبل
دوتا تنبل میرن بانک میزنن. اولی میگه: «بیا پولها را بشمریم!»
دومی میگه: «ول کن بابا... فردا رادیو اعلام میکنه چهقدر بوده!»
ارسال نظر در مورد این مقاله