گزارش
فقط لباس های کشورخودمان!
مریم قلعهقوند
در زمانهای قدیم، همهی لباسها و وسایل خانه، تولید اجداد خودمان بود. یعنی آنها زحمت میکشیدند لباسها را میدوختند، میپوشیدند و لذت میبرند؛ ولی حالا...
چرا بعضی از ما فکر میکنیم با پوشیدن لباس خارجی باکلاس شدهایم؛ حتی اگر آن لباس، خیلی بیریخت و بیرنگورو باشد که اگر کسی نداند، فکر میکند لباس کودکیهای پدرمان را از بقچهی انباری برداشتهایم و پوشیدهایم؟
چرا بعضی از ما بلوزی را که مادربزرگ از مغازهی ته کوچهیشان، برایمان خریده و خیلی زیباست، به همه میگوییم: «لباسم مارکدار است و فامیلمان از خارج فرستاده...»؟ کدام خارج؟
آیا کار این بعضیها(!) درست است؟
نظر دوستان خوب پوپک را با هم میخوانیم:
پانیذ محمدیان لباس جالبی پوشیده است. از او میپرسم: این چه لباسی است که پوشیدهای؟
لباس سنتی زمان قدیم است. این لباس را برای اجرای نمایش پوشیدهام. قرار است نقش یک دختر را برای بچههای مدرسهیمان بازی کنم.
از اینکه یک لباس قدیمی ایرانی به تن کردی، خجالت نمیکشی؟
نه اصلاً. ببینید لباسم چهقدر زیباست! پارچهی قشنگی دارد. روسریام را هم خیلی دوست دارم. من با پوشیدنش در این نمایش میخواهم برای دوستانم فرهنگ گذشتهی ایران را نشان بدهم. لباس سنتی ایرانی خیلی باارزش است و همهی ما باید آن را بشناسیم و به آن افتخار کنیم.
سیدمبین جعفریپور زارع کنار درختها نشسته و از طبیعت لذت میبرد. از او میپرسم:
پیراهن قشنگی پوشیدهای، لباست ایرانی است یا خارجی؟
نگاهی به خودش میاندازد و با لبخند میگوید: ایرانی است. کتانی و شلوارم هم ایرانی است. مادرم همیشه لباسهای ایرانی برایم میخرد.
آیا پوشاک خارجی کیفیت بهتری دارند؟ اگر دارند، چرا مادرت لباس ایرانی میخرد؟
نه، اینطور نیست. چند وقت پیش با مادرم به بازار رفتیم. مادرم میخواست برای خودش پیراهنی بخرد. لباس قشنگی بود، ولی کمی گران بود. مغازهدار میگفت جنس خوبی دارد. مارکدار است و تا چند سال پارچهاش خراب نمیشود.
مادرم لباس را خرید. یکی - دو بار بعد از شستن، رنگ لباس رفت و کهنه شد. بعد از آن مادرم دیگر لباس خارجی نخرید.
کمی آن طرفتر پسر تپل و بانمکی توپ بازی میکند. اسمش بهراد بوذری است. میگویم:
لباس قشنگت را از کجا خریدهای؟
عمویم به من کادو داده. عمو یک تولیدی بزرگ لباس داشت. در آنجا صبح تا شب با دوستانش لباس میدوختند و به مغازهها میدادند؛ ولی حالا عمو بیکار شده، دیگر لباس نمیدوزد. دوستانش هم رفتهاند.
چرا دیگر نتوانست کار کند؟
عمو میگفت: آنها لباس خارجی میخرند و به مردم میفروشند؛ برای همین تولیدی پوشاک عمو بسته شد.
برای اینکه باز هم تولیدی عمویت رونق بگیرد و بتواند با دوستانش لباسهای رنگارنگ بدوزد، چه کاری میتوانیم بکنیم؟
لباسهای خارجی نخریم. فقط لباسهایی را که در کشور خودمان دوخته میشوند، بپوشیم. به قول بابابزرگ: از تولید ملی حمایت کنیم. اینطوری دیگر پدرها، عموها و داییهای مهربان ما هیچوقت بیکار نمیشوند و غصه نمیخورند.
ارسال نظر در مورد این مقاله