پیش از خداحافظی
اسباببازیها...
طیبه شامانی
با تولید خودمان
پدرها و پدربزرگها، مادرها و مادربزرگهای ما در گذشتههای دور، با اسباببازیها و عروسکهایی که مامانها و باباهایشان برایشان میساختند بازی میکردند. ما هم میخواهیم با تولید اسباببازیها، عروسکها و مترسکها، گذشتهی خودمان را زنده نگه داریم و بگذاریم آنها همیشه زندگی کنند.
سلامزاده، معاون مرکز سرگرمیهای سازنده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
اسباب بازی ایرانی
سلام اسم من ساراکوچولو است. من یک اسباببازی ایرانی هستم.
مال یک بچه به اسم مریم. مریم مرا خیلی دوست داشت تا اینکه یک روز سر و کلهی یک باربی جدید پیدا شد و جای من را گرفت. این عروسک، خارجی بود. از آن روز من تنها شدم وگریه کردم و گریه کردم، ولی فایدهای نداشت.
تا اینکه دو روز پیش وقتی داداشِ مریم با باربی بازی میکرد، دست و پایش کنده شد و مریم به گریه افتاد. باربی خراب شده بود. مریم دوباره آمد و من را بغل کرد و همه چیز مثل روز اول شد. مادرم گفت که باربی با فرهنگ ایرانی غریبه است. حالا مریم قدر مرا بیشتر میداند و من خیلی خوشحالم.
تیدا هدایی - کلاس سوم
فقط ایرانی
اسباببازیهام همشون خارجیه
نمیدونم شکل چیه،کارش چیه
عروسکه یا گودزیلا
ترسناکه واسه بچهها
باید برا ما بخرن مامان و بابا
اسباببازی ایرانی، مثل دارا، سارا
رهیار مسافری
ارسال نظر در مورد این مقاله