10.22081/poopak.2017.64822

خنده منده

خنده منده

لیلا چیذری

میزبان خسیس

روزی یک مهمان سرزده به خانه‌ی آقای خسیس رفت.

آقای خسیس گفت: «اگر مایلید نهار پیش ما بمانید. مرغ هست، بگویم برای‌تان تخم بگذارد؟»

سؤال عملی

معلم: «اگر دو سیب این‌جا باشد و تو یکی را بخوری، چند سیب می‌ماند؟»

شاگرد: «آقا اجازه، ما این‌طوری نمی‌تونیم جواب بدیم، باید واقعی انجام بدیم تا جواب درست شود.»

ساندویچی

مشتری: «آقا لطفاً یک ساندویچ مرغ؛ فقط داخل آن، گوجه نگذارید!»

فروشنده: «ای وای ببخشید! گوجه‌ی‌مان را تمام کردیم، می‌خواهید به جایش خیارشور نگذارم؟»

یک هفته وقت

قاضی: «چرا پول این آقا را نمی‌دهی؟»

متهم: «آقای قاضی باور کنید یک سال است التماس می‌کنم به من یک هفته وقت بده؛ اما او گوش نمی‌کند!»

خروس ماهر

اولی: «می‌دانی چرا خروس‌ها موقع قوقولی کردن، چشم‌های‌شان را می‌بندند؟»

دومی: «برای این‌که ثابت کنند از حفظ هم بلدند بخوانند!»

سرباز شجاع

سرباز اول: «برای من یک نفر دشمن با هزار نفر دشمن هیچ فرقی ندارد.»

دومی با تعجب: «واقعاً، آخر چه‌طور؟»

اولی: «چون در هر صورت فرار می‌کنم!»

برای شام

اولی از دومی پرسید: «این ماهی را کجا می‌بری؟»

دومی: «دارم برای شام می‌برمش خانه.»

ناگهان ماهی سر از کیسه بیرون آورد و گفت: «ممنون، من شام خوردم، لطفاً من را ببر رودخانه!»

هم‌سفر زرنگ

اولی: «من برای پیک‌نیک غذا می‌پزم و می‌آورم.»

دومی: «من هم آجیل و تنقلات می‌آورم.»

سومی: «من هم میوه می‌آورم.»

همه به چهارمی نگاه کردند و گفتند: «تو چی می‌آوری؟»

چهارمی قدری فکر کرد و گفت: «من هم برادرم را می‌آورم.»

کباب کوچک

مشتری: «آقا چرا این کباب‌ها این‌قدر کوچک هستند، مگر گربه نصفش را خورده؟»

آشپز: «نه آقا، کباب‌های ما همه همین قدری هستند، گربه‌ی بیچاره فقط آن را لیس زده!»

CAPTCHA Image